حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

حضرت على (ع ) داماد رسول اکرم (ص )

حضرت على (ع ) داماد رسول اکرم (ص )

حضرت على (ع ) بنابر امر الهى و سنت حسنهء اسلامى , بر آن مى شود که در بحران جوانى به کشتى زندگانى خودسکونت و آرامش بخشد. اما شخصیتى چون حضرت على (ع ) هرگز در همسر گزینى به یک آرامش نسبى و موقت اکتفا نمى کند و آفاق دیگر زندگانى را از نظر دور نمى دارد. از این رو خواستار همسرى مى شود که از نظر ایمان و تقوى ودانش و بینش و نجابت و اصالت ,<کفو> و همشأن او باشد. چنین همسرى جز دختر رسول خد حضرت فاطمه ءزهرا (س) که به همهء خصوصیات او از هنگام تولد تا آن زمان کاملاً آشنایى داشت , کسى دیگر نبود.

خواستگاران حضرت زهرا (ع )

پیش از حضرت على (ع ) افرادى مانند ابوبکر و عمر آمادگى خود را براى ازدواج با دختر پیامبر (ص ) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن اینکه دربارهء ازدواج زهرا منتظر وحى الهى است .
آن دو که از ازدواج با حضرت زهرا نومید شده بودند با سعد معاذ رئیس قبیلهء اوس به گفتگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرت على (ع ) کسى شایستگى ازدواج با حضرت زهرا (س ) را ندارد و نظر پیامبر(ص ) نیز به غیر اونیست . از این رو دسته جمعى در پى حضرت على (ع ) رفتند و سرانجام او را در باغ یکى از انصار یافتند که با شتر خودمشغول آبیارى نخلها بود. آنان روى به على کردند و گفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر (ص ) خواستگارى کرده اند وپیامبر در پاسخ آنان گفته است که کار زهرا منوط به اذن خداست و ما امیدواریم که اگر تو (با سوابق درخشان و فضایلى که دارى ) از فاطمه خواستگارى کنى پاسخ موافق بشنوى و اگر دارایى تو اندک باشد ما حاضریم تو را یارى کنیم .
با شنیدن این سخنان دیدگان حضرت على (ع ) را اشک شوق فرا گرفت و گفت : دختر پیامبر (ص ) مورد میل وعلاقهء من است .این را گفت و دست از کار کشید و راه خانهء پیامبر را, که در آن وقت نزد ام سلمه بسر مى برد, در پیش گرفت . هنگامى که در خانهء رسول اکرم را کوبید پیامبر فوراً به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن که این کسى است که خدا و رسولش او را دوست مى دارند.
ّّام سلمه مى گوید: شوق شناسایى این شخص که پیامبر او را ستود آنچنان بر من مستولى شد که وقتى برخاستم دررا باز کنم نزدیک بود پایم بلغزد. من در را باز کردم و حضرت على (ع ) وارد شد و در محضر پیامبر (ص ) نشست , اماحیا و عظمت محضر پیامبر مانع آن بود که سخن بگوید, لذا سر به زیر افکنده بود و سکوت بر مجلس حکومت مى کرد. تا اینکه پیامبر (ص ) سکوت مجلس را شکست و گفت : گویا براى کارى آمده اى ؟ حضرت على (ع ) در پاسخ گفت : پیوند خویشاوندى من با خاندان رسالت و ثبات و پایداریم در راه دین و جهاد و کوششم در پیشبرد اسلام بر شماروشن است . پیامبر (ص ) فرمود: تو از آنچه که مى گویى بالاتر هستى . حضرت على (ع ) گفت : آیا صلاح مى دانید که فاطمه را در عقد من درآورید؟
1 حضرت على (ع ) در طرح پیشنهاد خود بر تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام تکیه مى کند و از این طریق به همگان تعلیم مى دهد که ملاک برترى این است نه زیبایى و ثروت و منصب .
پیامبر اکرم (ص ) از اصل آزادى زن در انتخاب همسر استفاده کرد و در پاسخ حضرت على (ع ) فرمود: پیش از شماافراد دیگرى از دخترم خواستگارى کرده اند و من درخواست آنان را با دخترم در میان نهاده ام ولى در چهرهء او نسبت به آن افراد بى میلى شدیدى احساس کرده ام . اکنون درخواست شما را با او در میان مى گذارم , سپس نتیجه را به شمااطلاع مى دهم .
پیامبر (ص ) وارد خانهء زهرا (س ) شد و او برخاست و ردا ازدوش آن حضرت برداشت و کفشهایش را از پایش درآورد و پاهاى مبارکش را شست و سپس وضو ساخت و در محضرش نشست . پیامبر سخن خود را با دختر گرامیش چنین آغاز کرد:
على فرزند ابوطالب از کسانى است که فضیلت و مقام او در اسلام بر ما روشن است و من از خدا خواسته بودم که تورا به عقد بهترین مخلوق خود در آورد و اکنون او به خواستگارى تو آمده است ; در این باره چه مى گویى ؟ در این هنگام زهرا (س ) در سکوت عمیقى فرو رفت ولى چهرهء خود را از پیامبر (ص ) برنگرداند و کوچکترین ناراحتى در سیماى اوظاهر نشد. رسول اکرم (ص ) از جاى برخاست و فرمود: <الله اکبر سکوتها اقرارها> یعنى : خدا بزرگ است ; سکوت ];ّدخترم نشانهء رضاى اوست .

همشأنى روحى و فکرى و اخلاقى

درست است که در آیین اسلام هر مرد مسلمان کفو و همشأن مسلمان دیگرى است و هر زن مسلمان که در عقد مردمسلمانى درآید با همشأن خود پیمان زناشویى بسته است , ولى اگر جنبه هاى روحى و فکرى را در نظر بگیریم بسیارى از زنان همشأن برخى مردان نیستند و بالعکس . مردان مسلمان شریف و اصیل که از ملکات عالى انسانى و سجایاى اخلاقى و دانش و بینش وسیع برخوردار باید با زنانى پیمان زناشویى ببندند که از نظر روحیات و سجایاى اخلاقى همشأن و مشابه آنان باشند. این امر دربارهء زنان پاکدامن و پرهیزگار که از فضایل اخلاقى و اندیشه و بینش بلندبرخوردارند نیز حکمفرماست . هدف عمدهء ازدواج , که برقرارى سکونت و آرامش خاطر در طول زندگى است , جز بارعایت این نکته تأمین نمى شود و تا یک نوع مشابهت اخلاقى و محاکات روحى و جذبهء روانى بر محیط زندگى سایه نگستراند پیوند زناشویى فاقد استوارى لازم خواهد بود.
با توجه به این بیان , حقیقت خطاب الهى به پیامبر اکرم (ص ) روشن مى شود که فرمود:
<لو لم اخلق علیا لما کان الفاطمة ابنتک کفو على وجه الارض >
اگر على را نمى آفریدم , براى دختر تو فاطمه هرگز در روى زمین همشأنى نبود.
به طور مسلم مقصود از این کفویت همشأنى مقامى و روحى است .

هزینهء عقد و عروسى

تمام دارایى حضرت على (ع ) در آن زمان منحصر به شمشیر و زرهى بود که مى توانست به وسیلهء آنها در راه خداجهاد کند و شترى نیز داشت که با آن در باغستانهاى مدینه کار مى کرد و خود را از میهمانى انصار بى نیاز مى ساخت .
پس از انجام خواستگارى و مراسم عقد وقت آن رسید که حضرت على (ع ) براى همسر گرامى خود اثاثى تهیه کند و

هزینهء عقد و عروسى

تمام دارایى حضرت على (ع ) در آن زمان منحصر به شمشیر و زرهى بود که مى توانست به وسیلهء آنها در راه خداجهاد کند و شترى نیز داشت که با آن در باغستانهاى مدینه کار مى کرد و خود را از میهمانى انصار بى نیاز مى ساخت .
پس از انجام خواستگارى و مراسم عقد وقت آن رسید که حضرت على (ع ) براى همسر گرامى خود اثاثى تهیه کندو زندگى مشترک خود را با دختر پیامبر آغاز کند. پیامبر اکرم (ص) پذیرفت که حضرت على(ع ) زره خود را بفروشد وض به عنوان جزئى از مهریهء فاطمه (س ) در اختیار پیامبر بگذارد. زره به چهار صد درهم به فروش رفت . پیامبر قدرى از آن را در اختیار بلال گذاشت تا براى زهرا عطر بخرد و باقیمانده را به عمار یاسر و گروهى از یاران خود داد تا براى فاطمه وعلى لوازم منزل تهیه کنند. از صورت جهیزیهء حضرت زهرا (س ) مى توان به وضع زندگى بانوى بزرگوار اسلام به خوبى پى برد. فرستادگان پیامبر (ص ) از بازار بازگشت و آنچه بارى حضرت زهرا (ص ) تهیه کرده بودند به قرار زیر بود:
1 پیراهنى به بهاى هفت درهم ;
2 یک روسرى به بهاى یک درهم ;
3 قطیفهء مشکى که تمام بدن را نمى پوشانید;
4 یک تخت عربى از چوب و لیف خرما;
5 دو تشک از کتان مصرى که یکى پشمى و دیگرى از لیف خرما بود;
6 چهار بالش , دو تا از پشم و دو تاى دیگر از لیف خرما;
7 پرده ;
8 حصیر هجرى ;
9 دست آس ;
10 طشت بزرگ ;
11 مشکى از پوست ;
12 کاسهء چوب براى شیر;
13 ظرفى از پوست براى آب ;
14 آفتابه ;
15 ظرف بزرگ مسى ;
16 چند کوزه ;
17 بازوبندى از نقره ;
یاران پیامبر وسایل خریدارى شده را بر آن حضرت عرضه کردند و پیامبر, در حالى که اثاث خانهء دختر خود را زیر];ّّورو مى کرد, فرمود <اللهم بارک لقوم جل انیتهم الخزف > یعنى : خداوندا, زندگى را بر گروهى که بیشتر ظروف آنها راسفال تشکیل مى دهد مبارک گردان .
مهریهء حضرت زهرا (س )
مهریه دختر پیامبر (ص ) پانصد درم بود که هر درم معادل یک مثقال نقره بود (هر مثقال 18نخود است ).
مراسم عروسى دختر گرانمایهء پیامبر اکرم (ص ) در کمال سادگى و بى آلایش برگزار شد. یک ماه از عقد پیمان زنانشویى مى گذشت که زنان رسول خدا به حضرت على گفتند: چرا همسرت را به خانهء خویش نمى برد؟ حضرت على (ع ) در پاسخ آنان آمادگى خود را اعلام کرد. ام ایمن شرفیاب محضر رسول خدا (ص ) شد و گفت : اگر خدیجه زنده بود دیدگان او از مراسم عروسى دخترش فاطمه روشن مى شد.
پیامبر (ص ) وقتى نام خدیجه را شنید چشمان مبارکش ازاشک پر شد و گفت : او مرا هنگامى که مه تکذیبم کردندتصدیق کرد و در پیشبرد دین خدا یاریم داد و یا اموال خود به گسترش اسلام مدد رساندن
ام ایمن افزود: دیدگان همه را به اعزام فاطمه به خانهء شوهر روشن کنید.
رسول اکرم (ص ) دستور داد که یکى از حجره ها را براى زفاف زهرا آماده سازند و او را براى این شب آرایش کنند.
])1 زمان اعزام عروس به خانهء داماد که فرا رسید, پیامبر اکرم (ص ) حضرت زهرا (س ) را به حضرت طلبید. زهرا (ع ) درحالى که عرق شرم از چهره اش مى ریخت , به حضرت پیامبر رسید و از کثرت شرم پاى او لغزید و نزدیک بود به زمین بیفتد. در این موقع پیامبر (ص ) در حق او دعا کرد و فرمود:
<اقالک الله العثرة فى الدنیا و الاخره >
خدا تو را از لغزش در دو جهان حفظ کند.
سپس چهرهء زهرا را باز کرد و دست او را در دست على نهاد و به او تبریک گفت و فرمود:
<بارک لک فى ابنة رسول الله یا على نعمت الزوجة فاطمة>
];ب "سپس رو کرد به فاطمه و گفت :
<نعم البعل على >
آنگاه به هر دو دستور داد که راه خانه خود را در پیش گیرند و به شخصیت برجسته اى مانند سلمان دستور داد که مهار شتر زهرا (س ) را بگیرد و از این طریق جلالت مقام دختر گرامیش را اعلام داشت .
هنگامى که داماد و عروس به حجله رفتند, هر دو از کثرت شرم به زمین مى نگریستند. پیامبر اکرم (ص ) وارد اطاق شد و ظرف آبى به دست گرفت و به عنوان تبرک بر سر و بر اطراف بدن دخترش پاشید و سپس در حق هر دو چنین دعا فرمود:
<اللهم هذه البنتى و احب الخلق الى اللهم و هذا اخى و احب الخلق الى اللهم اجعله ولیا و...>.
پروردگارا, این دختر من و محبوبترین مردم نزد من است . پرودگارا, على نیز گرامى ترین مردم نزد من است .خداوندا, رشتهء محبت آن دو را استوارتر فرما و...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد