حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

چرا حضرت علی(ع) مسأله خلافت خود را بر کفن و دفن پیامبر مقدم نکرد

عنوان:چرا حضرت علی(ع) مسأله خلافت خود را بر کفن و دفن پیامبر مقدم نکرد؟
سؤال:
اگر ولایت و حکومت برای علی ابن ابی طالب علیه السلام امری الهی بود، چرا ایشان خود را سرگرم کفن و دفن پیامبر«ص» نموده و از پی گیری قضیه خود داری می کردند؟ آیا مسئله حکومت اسلامی و غصب آن مهم تر بود یا کفن و دفن پیامبر«ص» که هر کس دیگری از نزدیکان ایشان هم می توانست این کار را انجام دهد؟
جواب:

ادامه مطلب......

به عقیده ما شیعیان، امام بعد از پیامبر«ص»، منصوب از طرف خداست و هیچ کس را حق دخالت در تعیین آن نیست. فقط معرفی آن به امر خداوند متعال به شخص رسول خدا«ص» واگذار شده است و این عمل در زمان خود رسول خدا«ص» در چند مورد انجام گرفته است.
به عنوان نمونه: در آغاز بعثت، بعد از سه سال که تبلیغ رسالت مخفیانه و پنهانی انجام گرفت، آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین»[1] نازل شد و فرمود: ای پیغمبر باید خویشان خود را بطور علنی دعوت کنی و آنان را به اسلام فراخوانی.
پیامبر اکرم«ص» هم حدود 40  تا 45 نفر را به منزل حضرت ابوطالب«ع» دعوت نمود، پس از صرف غذا قبل از آنکه مقصود خود را بیان کند، ابولهب با سخنان بی اساس خود جمعیت را متفرق نمود. بار دیگر، آنان را دعوت نمود، و این بار مقصود خویش را با ستایش خداوند بیان فرمود، و در ادامه سخن، چنین اظهار کرد: کدام یک از شما پشتیبان من خواهد بود تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد، در آن جلسه جز حضرت  علی«ع»، احدی پشتیبانی خود را از حضرت اعلام نکرد. پیامبر«ص» دستور داد تا حضرت علی«ع» بنشیند، سپس گفتار خود را تا سه بار تکرار نمود. باز جز حضرت علی کسی به او پاسخ مثبت نداد. در این هنگام بود که حضرت رو به خویشان خود کرد و فرمود: مردم! این جوان برادر، وصی و جانشین من در میان شما است. به سخنان او گوش دهید و از او پیروی کنید. در این هنگام، حضار با خنده و استهزاء، رو به ابوطالب نموده و گفتند: محمد به تو دستور داده که از پسرت اطاعت و پیروی کنی، و او را بزرگ و امیر تو قرار داد.[2]
این نکته قابل تامل است که پیامبر«ص» در اولین جلسه علنی اسلام، به امر خدا امام بعد از خود را تعیین کرده است. نه آنکه نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد و دیگران بعد از او در سقیفه تصمیم بگیرند.
باز در سال پایانی عمر خود، بعد از مراسم حجة الوداع در بیابان سوزان وادی غدیر، جمعیت 120 هزار نفری را نگه داشته و خطبه الغدیر را برای تعیین امامت بعد از خود به امر خداوند بیان فرموده است.[3] و در این بین احادیث مختلف دیگری مثل حدیث منزلت، حدیث جابر و... نیز ار رسول مکرم اسلام«ص» صادر شده است.
با این بیانات دیگر جائی برای تعیین خلیفه از طرف شورا و انتخابات باقی نمی ماند. جز آنکه بگوئیم عده ای به دنبال فرصت می گشتند به هر نحوی که شده، خود را به عنوان خلیفه بر مردم تحمیل کنند. هر چند این عمل بر خلاف دستور خدا و پیغمبر خدا باشد.
نکته دیگر اینکه غسل و کفن و دفن رسول خدا «ص» را نباید امری ساده و کم اهمیت شمرد، آن هم پیغمبری که خلقت تمام هستی به خاطر او و خاندان شریفش انجام گرفته است و این معنا در حدیث «کساء» اینگونه بیان شده است:
«انی ما خلقت سماء مثنیة و لا ارضا مدحیة و قمرا منیرا و لا شمسا مضیئة و لا فلکا یدور و لا بحرا یجری و لا فلکا یشری الا فی محبة هؤلاء الخمسة»
ترجمه: «بتحقیق من نیافریدم آسمان بنا شده، و زمین کشیده شده، و ماه تابان و خورشید درخشان، فلک دور زننده و دریای خروشان، و کشتی های سیر کننده را، مگر به جهت محبت این پنج تن»[4]
و نیز به این مطلب توجه داشته باشید که تجهیز رسول خدا«ص» را باید شخص امیر المؤمنین انجام می داد. در این باره رجوع کنید به: 1- المسترشد، محمد بن جریر طبری (شیعی)، ص 170 و ص 336. 2- مواقف الشیعه، علی احمدی میانجی، ج 1، ص 447. 3- منتهی الامال، ج 1، ص 104 و همچنین روایاتی که براساس آن، غسل امام جز بوسیله وصی و جانشین او انجام نمی شود[5]، و این مطلب را تایید می کنند که باید تجهیز پیامبر توسط شخص امیر المؤمنین انجام می شد؛ و وصی آن حضرت کسی نیست غیر از علی علیه السلام که به تصریح پیامبر صلی الله علیه و آله، در خانه حضرت ابوطالب اثبات شده است. (حدیث یوم الدار)[6]
پس باید بیشتر توجه نمائیم، کسانی که به امر خداوند متعال[7] و فرمایشات رسول خدا «ص» بی اعتنائی نموده و تمام این دستورات را زیر پا نهادند، و جناره رسول خدا را رها کرده و در سقیفه بدون هیچ حقی، فردی را به عنوان خلیفه تعیین نمودند، قطعا به فرمایشات حضرت علی«ع» هم اگر جنازه رسول خدا را واگذار می نمود، و در آن جلسه شرکت می کرد، اعتنائی نداشتند. به همان دلیل که بعد از دفن رسول خدا«ص» به استدلالات حضرت امیرالمؤمنین«ع» و حضرت زهرای اطهر«س» نه تنها بی اعتنائی نمودند، بلکه علی را تحت فشار قرار دادند تا با بیعت خود خلافت ابوبکر را به رسمیت بشناسد. پس بنابر این بود که حضرت را از خلافت کنار بزنند و شاهد ما جریان هایی است که بعدها اتفاق افتاد. مثلا:در شورائی که خلیفه دوم بعد از خودش وصیت کرده بود، طوری افراد را مهره چینی کرده بود که حضرت علی«ع» رای نیاورد. و بعد از عثمان هم که حضرت به ظاهر به خلافت رسید، مردم نگذاشتند که عثمان کسی را تعیین نماید و الا باز هم نوبت به حضرت علی«ع» نمی رسید. پس اشتباه است که مردم زمان خود را با مردم زمان رسول خدا«ص» مقایسه کنیم.


[1] - سوره شعرا، آیه 214.
[2] - فرازهایی از تاریخ پیامبر«ص»، ص 103- تاریخ طبری، ج 2، ص 62و 63- کامل ابن اثیر، ج 2، ص 40 و 41- مسند احمد، ج 1، ص 111- شرح نهج االبلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 210 تا 221.
[3] - برای آگاهی بیشتر از داستان غدیر، رجوع شود به: فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، آیت الله جعفر سبحانی، ص 511-518.
[4] - مفاتیح الجنان، حدیث کساء، ص 1270.
[5] - بحار الانوار، ج 45، ص 169- دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری (شیعی)، ص 352- فیات الائمه، ص 304- مجمع النورین، ابوالحسن مرندی، ص 325.
[6] - فرازهائی از تاریخ پیامبر اسلام، آیت الله جعفر سبحانی، ص 103.
[7] - ذیل آیه 216 سوره شعراء، حدیث دار ابوطالب، آیه شریفه غدیر در آیه 3 سوره مائده،و آیه 67 و نیز خطبه غدیریه و روایت منزلة و روایات دیگر
.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد