حضرت على (علیه السلام ) دوران کودکى خود را مى گذرانید. روزى پدرش ابوطالب نزد همسرش فاطمه بنت اسد آمد و گفت : على (علیه السلام ) را دیدم که بتهاى بت پرستان را مى شکند. مى ترسم که بزرگان قریش با خبر شوند و به او آسیب برسانند، فاطمه مادر على گفت : شگفتا من خبرى عجیب تر از این به تو بدهم آن هنگامى که على (علیه السلام ( بچه بود و در رحم من قرار داشت روزى کنار کعبه رفتم به طواف کعبه ، قصد پرستش خدا را کردم . بت پرستان ، بت هاى خود را در محلى در کنار کعبه گذاشته بودند. وقتى که در طواف به روبروى آن محل رسیدم على (علیه السلام ) در رحمم آنچنان دو پاى خود را فشار مى داد که من از نزدیک شدن به جایگاه بتها ناتوان مى شدم .
عمدا حدفش کردم
البته خودت خوب میدونی که من عاشق آقا علی مولایم هستم
اما حون محتوای سایت من ملی است با وبلاگ تو نمی خونه.
آکثر لینکها رو حدف کردم
اللان هم مثل بحه قهر نکن سارا