حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

(64) قضاوت حضرت علی (ع)

اعراب به کثرت نسل خود خیلى علاقمند بودند و اصرار زیادى مى ورزیدند تا در خانواده شان جنس ذکورى باشد لذا روزى سه مرد در طهر واحد با زنى هم بستر شدند و این زن پسرى زائید هر سه این مرد ادعا داشتند که پدر این پسر هستند هنوز سوره ى مبارکه نور نازل نشده بود تا زناکاران به مجازات خود برسند، لذا آنها با هم اختلاف نزاع داشتند تا اینکه خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم هم این قضاوت را به على (علیه السلام ) احاله فرمود. امیرالمؤ منین (علیه السلام ) دستور داد: نام این سه مرد را بر 3 ورقه کوچک بنویسند و آن سه ورقه را مثل قرعه لوله کرد و جلوى بچه بیندازند آن قرعه را که کودک از زمین برمى دارد بنام پدرش خواهد بود. رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم این قضاوت على (علیه السلام ) را به قضاوت حضرت داود (علیه السلام ) تشبیه فرمود: الحمد الله الذى جعل فینا اهل البیت من یقضى على سنن داوود.

(63) بت شکن آخر

على (علیه السلام ) مى فرماید: شبى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مرا نزد خویش فرا خواند. من در منزل همسرش خدیجه نزد او حاضر شدم آنگاه فرمود على (آماده باش ) و از پى من حرکت کن . سپس خود در جلو حرکت کرد و من هم به دنبال آن حضرت حرکت کردم تا آنى که در دل آن شب به خانه خدا کعبه رسیدیم ... رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آهسته فرمود: على از دوش من بالا برو، آنگاه خود خم شد و من از کتف مبارک او بالا رفتم و بر بام کعبه قرار گرفتم و هر چه بت در آنجا بود پایین انداختم ، آنگاه از مسجدالحرام خارج شدیم و راهى منزل خدیجه شدیم . در بازگشت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود: نخستین کسى که بتها را درهم شکست جد تو ابراهیم (علیه السلام ) بود و آخرین کسى که بتها را شکست تو بودى بامداد روز بعد هنگامى که اهل مکه سراغ بتهاى خود رفتند دیدند که بتهایشان برخى شکسته و برگشته و بر زمین افتاده است . آنها با خود این اعمال از کسى جز محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پسر عمویش على (علیه السلام ) سر نمى زند...

(62) ماموریتی شبانه

على (علیه السلام ) مى فرماید: در تاریکى شبى از شبهاى ظلمانى ، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم کسى را به دنبال من فرستاد و مرا احضار کرد، آنگاه فرمود: هم اینک شمشیر خود را برگیر و برفراز کوه ابوقبیس برو و هر که را بر قله آن یافتى هلاک گردان . على (علیه السلام ) فرمود: من طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به راه افتادم و از کوه ابوقبیس بالا رفتم ناگهان مردى سیاه چهره و مخوف با چشمانى به سان کاسه آتش در برابر من ظاهر شد. اما همین که مرا با نام صدا کرد جلو رفتم و با یک ضربه شمشیر او را دو نیم کردم در این هنگام صداى فریاد و ناله بلندى شنیدم که از میان خانه هاى مکه برمى خاست ، در بازگشت هنگامى که به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شرفیاب شدم آن حضرت در منزل همسرش خدیجه بود، من ماجراى مرد مقتول و فریادهاى همزمان را که شنیده بودم براى آن حضرت باز گفتم . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: یا على (علیه السلام ) مى دانى چه کسى را کشتى ؟ گفتم : خدا و رسول او آگاه ترند.حضرت فرمود: تو بت بزرگ لات و عزى را درهم شکستى ، به خدا سوگند از این پس هرگز آن بتها پرستش و ستایشنگردند.

(61) صدیق واقعی

على (علیه السلام ) مى فرماید روزى در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در غار حرا ایستاده بودم که ناگهان کوه به لرزه درآمد و تکان سختى خورد، حضرت به کوه اشاره فرمود و گفت : اى کوه آرام بگیر، که بر بالاى تو جز پیامبر و صدیقى که شاهد اوست کس دیگرى نیست . حضرت مى فرماید: دیدم که کوه فورا ساکت شد و در جاى خود قرار گرفت و اطاعت خود را از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نشان داد.

(60) علی (ع) و ابلیس ملعون

على (علیه السلام ) مى فرماید روزى در کنار خانه کعبه نشسته بدم پیرمردى قد خمیده را دیدم با موهاى سفید و بلند که ابروان او بر چشمانش افتاده بود با عصایى بر دست و کلاهى قرمز و جامه اى پشمین ، پیرمرد نزدیک شد و در حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم که بر دیوار کعبه تکیه زده بود نشست . سپس گفت : اى فرستاده خدا آیا مى شود در حق من دعا کنى و از درگاه خدا برایم طلب مغفرت کنى ؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: پیرمرد کوشش تو فایده ندارد، اعمال تو تباه گشته و درخواست مغفرت در حق تو پذیرفته نخواهد شد. پیرمرد با سرافکندگى از محضر آن حضرت خارج شد و از راهى که آمده بود بازگشت . در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود: یا على (علیه السلام ) آیا او را شناختى ؟ گفتم : نه . حضرت فرمود: او همان ابلیس ملعون است . على (علیه السلام ) مى فرماید با شنیدن این جمله برخاستم و خود را به آن پیرمرد رساندم و با او درگیر شدم و بر زمینش کوفتم و بعد بر سینه اش نشستم ، با دستانم گلویش را به سختى مى فشردم تا او را هلاک کنم در همین حال او مرا به نام صدا زد و از من خواست که دست از او بردارم و وى را به حال خود رها کم . آنگاه گفت : فانى من المنظرین الى یوم الوقت الملعوم یعنى ؛ مرا تا روز قیامت (معلوم ) مهلت زندگى داده اند و من تا آن روز زنده خواهم ماند سپس گفت : یا على به خدا سوگند من تو را بسیار دوست دارم (پس این جمله را از من بگیر و نگه دار) آن کس که در مورد تو به دشمنى و خصومت برخیزد و از تو در دل خود کینه داشته باشد باید در مشروعیت ولادت خود تردید کند و مرا در کار پدر خود شریک به شمارد... على (علیه السلام ) مى فرماید: من از حرف او خنده ام گرفت و رهایش ساختم .

(59) علی (ع) در دامان مهر نبوی (ص)

موقعى که على (علیه السلام ) را نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آوردند، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مادر على (علیه السلام ) فاطمه فرمود: برو حمزه را از ولادت على (علیه السلام ) با خبر کن ، فاطمه بنت اسد گفت : یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم اگر من بروم ، چه کسى على را شیر مى دهد؟ رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: تو برو من على را سیراب خواهم کرد و پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم زبان مبارک خود را در دهان على (علیه السلام ) گذاشت ، وقتى که فاطمه بنت اسد برگشت ، على (علیه السلام ) را نظیر کودکان دیگر در میان جامه اى پیچیده و بست . پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: گهواره على (علیه السلام ) را نزدیک رختخواب من بگذارید. رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شخصا تربیت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) را بر عهده گرفت . على (علیه السلام ) را شستشو مى داد، شیر در گلوى آن حضرت مى ریخت ، در وقت خواب گهواره على (علیه السلام ) را تکان مى داد و در موقع بیدارى با على (علیه السلام ) سخن مى گفت : و على (علیه السلام ) را به سینه خود مى چسبانید، آن حضرت را براى گردش به کوههاى مکه ، شکاف کوهها، رودها و جاده ها مى برد و علوم و اسرار الهى را به گوش آن بزرگوار مى خواند.

(58) راه بهشت

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به على (علیه السلام ) فرمود: اى على (علیه السلام ) آیا آگاهتان نسازم که کدامیک از شما در اخلاق و روش به من شبیه ترید؟
على (علیه السلام ) عرض کرد:، بفرمائید یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم
آنگاه حضرت فرمود: خوش اخلاق ترین شما، و بردبارترین شما و نیکوترین شما نسبت به بستگان خود، و انصاف دهنده ترین شما نسبت به خود... آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم اضافه کرد: اى على (علیه السلام ): هر کس صلوات بر من را فراموش کند راه بهشت را گم کرده است .

(57) علی (ع) در معراج پیامبر (ص)

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به على (علیه السلام ) فرمود: یا على همانا من در سه جا اسم ترا همراه اسم خود دیدم و با نظر بر آن انس یافتم . هنگامى که در معراجم به آسمان ، به بیت المقدس رسیدم ، بر صخره آن یافتم که نوشته بود خدایى جز الله نیست ، محمد فرستاده خداست ، او را بوسیله وزیرش تاءیید کرده ام و بوسیله وزیرش یارى نموده ام .به جبرئیل گفتم : وزیر من کیست ؟ گفت : على بن ابیطالب
و بار دوم هنگامى بود که به سدرة المنتهى رسیدم دیدم بر آن نوشته است : منم خداوند یکتا که معبودى جز من نیست ، محمد حبیب من است ، او را به بوسیله وزیرش تاءیید کرده ام و بوسیله وزیرش یارى نموده ام.

(56) حیوانات مسخ شده

على (علیه السلام ) مى فرماید: روزى از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم پرسیدم : یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم حیوانات مسخ شده کدامند؟ حضرت فرمود: آنها سیزده حیوان هستند:فیل ، خرس ، خوک ، میمون ، مارماهى ، سوسمار، شب پره (یا پرستو)، کرم سیاه ، آبى عقرب ، عنکبوت ، خرگوش ، سهیل و زهره (نام دو حیوان دریایى است )
آنگاه پرسیدم : علت مسخ اینها چه بود؛ خرس : مرد ماءبونى بود که مردها را به خود مى خواند؛ خوک : عده اى نصرانى بودند که از خدا خواستند تا غذاى آسمانى بر آنها بفرستد و با این که خواسته شان عملى شد بر کفر خود افزودند؛ میمون : کسانى بودند که روز شنبه بر خلاف دستور دینشان ماهى گرفتند؛ مارماهى : مرد دیوثى بود که همسرش را در اختیار مردم مى گذاشت ؛ سوسمار: بادیه نشینى بود که سر راه حاجیان را مى گرفت و اموالشان را مى ربود؛ شب پره : دزدى بود که خرماهاى مردم را از سر درختان سرقت مى کرد؛ کرم سیاه : سخن چینى بود که میان دوستان جدایى مى انداخت ؛ عقرب : مرد بد زبانى بود که هیچ کس از نیش زبانش ‍ آسوده نبود؛ عنکبوت : زنى بود که به شوهرش خیانت کرده بود؛ خرگوش : زنى بود که غسل حیض و غیره نمى کرد؛ سهیل : گمرک چى بود در یمن ؛ و زهره : زنى نصرانى بود و این زن همان است که هاروت و ماروت را فریفت.

(55)امتیازات شیعیان امام علی (ع)

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به على بن ابیطالب (علیه السلام ) فرمود: اى على ! به شیعیان و یارانت ده امتیاز را بشارت بده :
1
- حلال زادگى . 2- ایمان صحیح . 3- دوستى خدا با آنها. 4- گشادى قبر. 5روشنى پل صراط. 6- نترسیدن از فقر و بى نیازى قلب . 7- دشمنى خدا با دشمنانشان . 8- ایمنى از خوره . 9- آمرزش گناهان . 10- همنشینى با من در بهشت