مطابق روایات متواتر که از طریق شیعه و سنى ، نقل شده این آیه در شاءن امیر مؤ منان (علیه السلام ) نازل شده و دلیل ولایت و رهبرى على (علیه السلام ) بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم است و این آیه هنگامى نازل شد که على (علیه السلام ) در مسجد مشغول نماز بود آنگاه فقیرى به مسجد آمد و از حاضرین در مسجد تقاضاى کمک کرد، کسى چیزى به او نداد، حضرت على (علیه السلام ) در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راستش اشاره کرد، سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست على (علیه السلام ) بیرون آورد، به این ترتیب آن حضرت در رکوع نماز، انگشترش را به عنوان زکات (صدقه مستحبى ) به فقیر داد، و آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤ تون الزکوة و هم راکعون در ستایش امام على (علیه السلام ) نازل شد.
در تاریخ آمده ، این انگشتر یکى از مشرکان بنام مروان بن طوق بوده ، امام على (علیه السلام ) هنگامى که در جنگ ، بر او پیروز شد و او را به هلاکت رسانید انگشتر او را به عنوان غنائم جنگى از دست او بیرون آورد، و به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آورد، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد تا على (علیه السلام ) از میان غنائم ، آن انگشتر را براى خود بردارد.
برو اى گداى مسکین در خانه على زن
که نگین پادشاهى دهد از کرم ، گدا را
از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم سؤ ال کردند: یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم بهترین افراد کیست ؟
حضرت فرمود: بهترین آنها، و پرهیزگارترین آنها، و با فضیلت ترین آنها و نزدیکترین آنها به بهشت کسى است که به من نزدیکتر بوده و پرهیزگارتر و نزدیکتر به من نیست مگر على بن ابیطالب.
امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مشغول نماز بود و على (علیه السلام ) نیز به آن حضرت اقتداء کرده بود ابوطالب در حالى از کنار آنها مى گذشت که پسرش جعفر نیز همراهش بود.ابوطالب (علیه السلام ) به جعفر گفت : پسر جانم برو، و به عموزاده ات (پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم ) اقتدا کن ، جعفر نیز به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم اقتدا کرد.ابوطالب شاد شد و در حالى که برمى گشت این شعر را مى گفت .
ان علیا جعفرا ثقتى
عند مسلم الزمان و الکرب
والله لا اخذل النبى و لا
یخذله من نبى ذوحسب
لا تخذ لا وانصرا ابن عمکما
اخى لا مى من بینهم و ابى
على و جعفر من ؛ پشت و پناهنده اند به وقت سختى ؛ و شدت
من پیغمبر را خوار و بى کس نمى سازم که فرزندم مرد با همتى است
شما دست از محمد برندارید (على و جعفر)...
على (علیه السلام ) مى فرماید: من پیوسته مظلوم بوده ام (از کودکى ) تا به امروز چنین بوده است .(فراموش نمى کنم ) هنگامى را که برادرم عقیل به چشم درد مبتلا شد او به حکم ضرورت مى بایست دارو مصرف مى کرد.اما بهانه مى آورد و تسلیم نمى شد و مى گفت : اگر بناست من دارو مصرف کنم نخست باید على از آن دارو استفاده کند و کسان من (براى خوشایند او) مرا مجبور مى کردند و آن دارو را در چشمان من که هیچ دردى نداشت مى ریختند... اما مظلومیتم بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم این بود که : هر کینه اى که قریش از رسول خدا بر دل داشت (و جراءت اظهار و یا فرصت ابراز آن را نیافت ) پس از رحلت آن حضرت همه را بر من آشکار ساخت و تا توانست بر من ستم کرد...قریش چه از جان من مى خواهد اگر خونى را از آنها ریخته ام به امر خدا و فرمان رسولش بوده است آیا پاداش کسى که در طاعت خدا و رسول صلى الله علیه و آله و سلم امر بوده است باید این چنین داده شود؟!!قریش دنیا را به نام ما خورد و بر گرده ما سوار شد!شگفتا از اسمى بدان پایه و از حرمت و عظمت ، و مسمایى بدین حد از خوارى و خفت.