علی (ع) فاتح خیبر
نبرد خیبر و سه امتیاز بزرگ
چگونه زبان دشمن به شرح افتخارات حضرت على (ع ) گشوده شد و مجلسى که براى بدگویى از او تشکیل شده بود به مجلس ثناخوانى وى تبدیل گشت ؟علی (ع) حماسه ساز نبرد خندق
پیروزى قطعى اسلام بر شرک
سپاه اعراب بت پرست , به سان مور و ملخ , در کنار خندق ژرفى فرود آمدند که مسلمانان شش روز پیش از ورودآنان حفر کرده بودند. آنان تصور مى کردند که همچون گذشته با مسلمانان در بیابان احد روبرو خواهند شد, ولى این باراثرى از آنان ندیدند و لاجرم به پیشروى خود ادامه دادند تا به دروازهء شهر مدینه رسیدند. مشاهدهء خندقى ژرف درنقاط آسیب پذیر مدینه آنان را حیرت زده ساخت . شمارهء سربازان دشمن از ده هزار متجاوز بود, در حالى که شماره ءمجاهدان اسلام از سه هزار تجاوز نمى کرد .فداکارى امیرالمؤمنین (ع ) در جنگ اُحُد
روحیهء قریش بر اثر شکست در جنگ بدر سخت افسرده بود. براى جبران این شکست مادى و معنوى و به قصدگرفتن انتقام کشتگان خود, بر آن شد که با ارتشى مجهز و متشکل از دلاوران ورزیدهء اکثر قبایل عرب به سوى مدینه حرکت کنند. از این رو عمرو عاص و چند نفر دیگر مأمور شدند که قبایل کنانه وثقیف را با خود همراه سازند و از آنان براى جنگ با مسلمانان کمک بگیرند. آنان توانستند سه هزار مرد جنگى براى مقابله با مسلمانان فراهم آورند.
دستگاه اطلاعاتى اسلام , پیامبر را از تصمیم قریش و حرکت آنان براى جنگ با مسلمانان آگاه ساخت . رسول اکرم (ص ) براى مقابله با دشمن شوراى نظامى تشکیل داد و اکثریت اعضا نظر دادند که ارتش اسلام از مدینه خارج شود ودر بیرون شهر با دشمن بجنگد. پیامبر پس از اداى نماز جمعه با لشکرى بالغ بر هزار نفر مدینه را به قصد دامنهء کوه احدترک گفت .
صف آرایى دو لشکر در بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت آغاز شد. ارتش اسلام مکانى را اردوگاه خود قرارداد که از پشت به یک مانع و حافظ طبیعى یعنى کوه احد محدود مى شد. ولى در وسط کوه بریدگى خاصى بود که احتمال مى رفت دشمن , کوه را دور زند و از وسط آن بریدگى در پشت اردوگاه مسلمانان ظاهر شود. پیامبر براى رفع این خطر عبدالله جبیر را با پنجاه تیرانداز بر روى تپه اى امستقر ساخت که از نفوذ دشمن از این راه جلوگیرى کنند وفرمان داد که هیچگاه از این نقطه دور نشوند, حتى اگر مسلمانان پیروز شوند و دشمن پا به فرار بگذارد.
پیامبر (ص ) پرچم را به دست مصعب داد زیرا وى از قبیلهء بنى عبدالدار بود و پرچمدار قریش نیز از این قبیله بود.
قهرمان بى نظیر جنگ بدر
نعره هاى جگر خراش مردى به نام ضمضم که گوشهاى شتر خود را بریده , بینى آن را شکافته , جهازش را برگردانده , ارونه نهاد بود, توجه قریش را به خود جلب کرد. او در حالى که پیراهن خود را از جلو و عقب چاک زده , بر پشت شترى که خون از گوش و دماغ آن مى چکید ایستاده بود و فریاد مى زد: مردم ! شترانى که حامل نافهء مشکند از طرف محمد و یاران او در خطرند. آنان مى خواهند همهء آنها را در سرزمین <بدر> مصادره کنند. به فریاد برسید! یارى کنید!
ناله ها و استغاثه هاى پیاپى او سبب شد که تمام دلاوران و جوانان قریش خانه و محل کار و کسب خود را ترک گویندو دور او را بگیرند. وضع رقت بار شتر وزارى و التماس ضمضم عقل را از سر مردم ربود و زمام کار را به دست احساسات سپرد. اکثر مردم تصمیم گرفتند که شهر مکه را براى نجات کاروان قریش به سوى بدر ترک کنند.
پیامبر عالیقدر برتر و بالاتر از آن بود که به مال و منال کسى چشم بدوزد و اموال گروهى ارا بى جهت مصادره کند.اما چه شده بود که وى چنین تصمیمى گرفته بود؟
انگیزهء رسول اکرم (ص ) براى این کار دو چیز بود: