در بردبارى و گذشت، على از همه مردمان گوى سبقت را ربوده بود.براى اثبات این گفته، کافى استبالاترین مراتب حلم او را به طور اعم در رفتار با اهل جمل و به طور اخص با مروان بن حکم و عبد الله بن زبیر ملاحظه کنیم.او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا کرد.با آنکه این شخص از دشمنترین مخالفان على (ع) بود، اما على از وى درگذشت.همچنین آن حضرت بر عبید الله بن زبیر که یکى از سرسختترین دشمنانش بود و به على آشکارا ناسزا مىگفت، دستیافت و او را اسیر کرد ولى وى را مورد عفو قرار داد و به او گفت: «برو!نمىخواهم تو را ببینم.»و سخنى بیشتر از این بر زبانش نراند. سعید بن عاص نیز پس از واقعه جمل در مکه به دست على (ع) گرفتار آمد ولى آن حضرت به او سخنى نگفت و از او کناره گرفت و هیچ کس از شرکتکنندگان در جنگ جمل و مردم بصره را مورد مجازات و قهر خود قرار نداد و منادى آن حضرت در شهر ندا مىداد: «هر کس که از میدان گریخته، تعقیب نمىشود.با مجروحان کارى نیست و هیچ اسیرى کشته نخواهد شد و آن کس که سلاح خود را بر زمین گذارد امان خواهد یافت.»و دقیقا شیوه پیامبر (ص) را در فتح مکه در پیش گرفت.
در جنگ صفین ابتدا مردم شام، راه آب را بر او و یارانش بستند و ایشان را از دسترسى به آب بازداشتند.اما زمانى که زمام جنگ به دست على و یارانش افتاد، به وى گفتند: آیا آب را بر روى سپاه شام ببندیم، همان طور که خود آنها چنین کردند؟آن حضرت پاسخ داد: خیر سوگند به خداوند«هرگز کردار آنها را در پیش نخواهم گرفت»و پیوسته به سپاهیانش سفارش مىکرد کسانى را که از میدان کارزار مىگریزند، تعقیب نکنند و مجروحى را به قتل نرسانند.
کتاب: سیره معصومان ج 3 ص 34 نویسنده: سید محسن امین مترجم: على حجتى کرمانى
او بخشندهتر از ابرهاى پرباران بهارى بود و در این میدان نیز هماوردى براى او نمىتوان سراغ کرد.شعبى در این باره گفته است: على (ع) بخشندهترین مردمان بود. معاویه سرسختترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر على انبارى پر از زر و اتاقى انباشته از کاه مىداشت، پیش از آنکه کاه را ببخشد، زر را مىبخشید.بیت المال را مىرفت، در آن نماز مىگزارد و مىگفت: اى زرد و اى سپید (طلا و نقره) !غیر از مرا بفریبید.
با آنکه بر همه امپراطورى اسلامى، به جز شام، فرمانروایى داشت، از خود میراثى بر جاى نگذاشت.و جز او، کس دیگرى به مضمون آیه نجوا (1) عمل نکرد.از دسترنجخود هزار بنده را آزاد کرد و هرگز به نیازمندى پاسخ رد نگفت.
کتاب: سیره معصومان ج 3 ص 36 نویسنده: سید محسن امین مترجم: على حجتى کرمانى
پىنوشت:
1. آیه 12 سوره مجادله.-م.
بخشش و ایثار على علیه السلام
و از اخلاق خاص على، کرم و بخشش او بود که حد و مرزى نداشت، ولى بخششى که در اصول و هدف پاک و سالم بود نه مانند بخشش فرمانداران و زورمندانى که از مال و کوشش مردم بخشش مىفرمایند! اینان وقتى که چنین بخششى مىکنند فقط به خویشان و نزدیکان و یا هوادارانشان مىبخشند که در راه حکومت و سلطنت آنها شمشیر مىزنند واگر گامى بالاتر نهند براى آن بخشش مىکنند که گفته شود آنها اهل کرم و بخشش هستند! تا مورد توجه عامه مردم قرار گیرند و اختلاسها و دزدیها و ستمها و ضعف ادارى امور و غیره را بدین ترتیب پرده پوشى کنند.
و این شکل از اشکال بخشش را که در واقع فرقى با رشوه ندارد - و اکثریت کسانى که در تاریخ ما و تاریخ قدرتمندان دیگران به کرم و بخشش مشهورند با این نوع بخشش سرو کار داشتند - على بن ابیطالب در سراسر زندگى خود ندید و یک بار هم به آن دست نیالود و آن را نشناخت. کرم و بخشش على چیزى است که از همه مردانگیهاى او پرده برمىدارد و با جان و دل او به هم آمیخته است او با اینکه دختر خود را از اینکه گردنبندى را از بیت المال به امانت گرفته که در عیدى از اعیاد به آن آرایش کند توبیخ مىکند و با اینکه برادر خود عقیل را که مختصرى از مال عمومى مردم را بیجا خواسته بود از خود مىرنجاند و با اینکه او هرگونه رشوه خوار و هوادار مال بىکوشش و بدون حق را، از خود طرد مىکند، با این حال، چنانکه در روایات صحیح آمده است او با دستخود نخلهاى گروهى از یهودیان را در مدینه سیراب مىکند، تا آنجا که دست او تاول مىزند و زخم مىشود و آنگاه مزدى را مىگیرد و به بیچارگان و درماندگان مىبخشد و یا با آن بندگانى را مىخرد و بلافاصله آزاد مىسازد.
«شعبى» از زبان کسانیکه على را خوب مىشناختند روایت مىکند که او بخشنده ترین مردم بود که از مال خود براى مردم مىبخشید واگر گواهى دشمن در بعضى موارد صحیحترین شهادتها باشد باید فهمید که بخشش و کرم على تا چه پایه بوده که معاویة بن ابى سفیان هم به آن شهادت داده، در حالى که او همیشه مىکوشید که از على عیب جویى کند و از او انتقاد نماید.
معاویه مىگوید: «اگر على خانهاى پر از طلاى ناب و خانهاى پر از علوفه داشته باشد، طلا را پیش از علوفه مىبخشد!»
امام على (ع) صداى عدالت انسانى. ج 2 - 1 صفحه 122
تالیف: جرج جرداق ،ترجمه: سید هادى خسرو شاهى
آیا عمر به هنگام گرفتن بیعت از امام علی (ع) ، به خانه او حمله برد؟
شیعیان می گویند که عمر به هنگام گرفتن بیعت از امام علی (ع) چون به در خانه آن حضرت آمد ، همسر آن حضرت که اندر پس در بود را مورد آزار قرار داد و کودکی را که ایشان باردار بود ، کشت. کودکی را که پیامبر نام او را محسن نام نهاده بود.
جواب:
جواب آن است که این خبری است درست و بر این وجه نقل کرده اند و در کتابهای شیعیان و سنیان چنین ثبت شده است. از پیامبران چنین روایت شده است که اعمال آدمیان را باید به نیتی که دارند سنجید. اگر غرض عمر آن باشد که علی را از خانه آورد تا با ابوبکر بیعت کند و نه آنکه فرزند او را بکشد ، چنین قتلی به خطا باشد. و اگر عمداً کرده باشد هم ، نه معصوم است ، و حاکم خداست در آن جهان. و در این فصل بیش از این نمی توان گفت ، که خداوند بر اعمال آدمیان و بر پنهان و آشکارشان آگاه تر است.
"پاسخ شیخ نصیرالدین عبدالجلیل قزوینی مؤلف کتاب النقض در پاسخ به قاضی عبدالجبار معتزلی مؤلف کتاب فضائح الروافض"
سوال: آیا امام علی (ع) پشت سر عمر و ابوبکر نماز خوانده است؟
آنکه گفته است ، علی دو سال در نماز ابوبکر حضور داشته و در پشت سر وی نماز می خوانده است. ده سال نیز در زمان عمر چنین کرد. حقوق خویش از بیت المال می گرفت و آنان را با لقب امیرالمؤمنین خطاب می کرد. آنان نیز با وی مشورت می کردند و برخی از حدود را علی در زمان آنها اجرا می کرده است.
جواب:
پاسخ به این سخنان آن است که روا نباشد که بعد از مصطفی ، امیرالمؤمنین با فضل و عصمت در نماز به کسی اقتدا کند که از وی فروتر است و اگر در نماز شرکت کرده است به کسی اقتدا نکرده ، و اگر مالی گرفته است حق او بوده است ، کسی را بر وی منت نیست. عدم توجه و دوری از مال و بهرۀ دنیا امر آشکاری است و در روایات ما شیعیان حدیث و خبری نیست که در آن علی از خلفا به امیرالمؤمنین یاد کرده باشد. اگر هم چنین کرده باشد ، خرده ای بر آن حضرت نیست. اما اجرای حدود به واسطۀ پیروی از دستورات آنها نبوده بلکه در این کار علی فرمانبردار حکم خدا بوده است.
در کتاب اهل سنت این کلام از عمر بسیار نقل شده:"لو لا علی لهلک عمر" اگر علی در حکم و اجرای احکام به عمر کمک نمی کرد همانا عمر تاکنون هلاک شده بود. در کتاب الغدیر علامه امینی اینگونه مباحث فراوان است.
"پاسخ شیخ نصیرالدین عبدالجلیل قزوینی مؤلف کتاب النقض در پاسخ به قاضی عبدالجبار معتزلی مؤلف کتاب فضائح الروافض"
۱- روزی عمر به علی (ع) گفت: در داوری شتاب می کنی. علی (ع) در همان لحظه کف دستش را گشود و به عمر فرمود: چند انگشت در این دست است؟ عمر گفت: ۵ انگشت. علی (ع) فرمود: در پاسخ شتاب کردی. عمر گفت: نیاز به تامل نداشت. در نگاه اول آشکار بود که دارای ۵ انگشت هستی. علی (ع) فرمود: من نیز در حکم در مورد آنچه برایم آشکار است شتاب می کنم.
امام على(ع)در آینه قرآن 10
سیماى على را در آینه قرآن نظاره مىکنیم.
(10)
«اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله والیوم الاخر و جاهد فى سبیل الله لایستوون عند الله، و الله لایهدى القوم الظالمین.» (25)
آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند «عمل» کسى قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و در راه او جهاد کرده است. «این هر دو» هرگز نزد خدا مساوى نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمىکند.
تفسیر آیه در کلام اهل تسنن
دانشمندان معروف اهل سنتحاکم «ابوالقاسم حسکانى» از «بریده» نقل مىکند که شیبه و عباس هرکدام بر دیگرى افتخار مىکردند. على(ع) از کنار آندو مىگذشت از افتخار نمودن آندو پرسش نمود. عباس گفت: امتیازى به من داده شده که احدى ندارد و آن مساله آب دادن به حجاج خانه خدا است.
شیبه گفت: من تعمیر کننده مسجد الحرام و کلیددار خانه کعبه هستم. على(ع) گفت: با اینکه از شما حیا مىکنم، باید بگویم که با این سن کم افتخارى دارم که شما ندارید. آندو پرسیدند کدام افتخار؟!
حضرت فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر - درود خداوند بر او خاندان وى باد - آوردید.
عباس خشمناک برخاست و دامن کشان نزد رسول الله رفت.(و به عنوان شکایت) گفت: آیا نمىبینى، على با من چگونه سخن مىگوید؟
پیامبر على(ع) را خواست و از چگونگى ماجرا پرسش کرد. ناگاه جبرئیل نازل شده و گفت: اى محمد! پروردگار به تو سلام مىفرستد و مىگوید این آیات را بر آنها بخوان: «اجعلتم سقایة الحاج و ...» (26)
امید آنکه نسیمى روحبخش از بوستان معرفت قرآن، نهال وجودمان را رایحه علوى بخشیده باشد و به زودى در کنار تربت پاک آن امام زمزمه کنیم.
اى آفتاب آینهدار جمال تو مشک سیاه مجمرهگردان خال تو (27)
25- توبه /19.
26- تفسیر طبرى، فخررازى و آثار اصحاب النزول واحدى; تفسیر خازن بغدادى; معالم التنزیل بغوى; مناقب ابن مغازلى و جامع الاصول ابن اثیر، براى توضیح بیشتر درباره این حدیث و مشخصات مدارک آن به احقاق الحق مرحوم شوشترى، ج3، ص 122 تا127 مراجعه کنید(تفسیر نمونه، ج7، ص 322.)
27- دیوان خواجه حافظ شیرازى، غزل شماره 400.
امام على(ع)در آینه قرآن 9
سیماى على را در آینه قرآن نظاره مىکنیم.
(9)
«ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا... و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا، انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لا شکورا» (21)
نیکان از جامى مىنوشند که با عطر خوشى آمیخته است... «آنان» غذاى - خود را و با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر مىدهند - و مىگویند - ما شما را براى خدا طعام مىدهیم و هیچ پاداش و تشکرى از شما نمىخواهیم.
تفسیر آیه در کلام اهل تسنن و تشیع
34 نفر از عالمان معروف اهل تسنن، با نقل حدیثى در کتابهاى خود، این آیات را درباره ایثار امام على(ع) و خاندان تابناک او دانستهاند (22) و تمامى عالمان شیعى، هیجده آیه مورد بحث را از افتخارات بىنظیر و فضایل بسیار مهم حضرت على، فاطمهزهرا و فرزندانشان(ع) شمردهاند. (23) ماجراى نزول آیات بدینگونه بود که حسن و حسین(ع) بیمار شدند. پیامبر(ص) با جمعى از یاران به عیادتشان رفتند و به على(ع) فرمودند:
اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مىکردى.
على و فاطمه و فضه - خادم آنان - نذر کردند - اگرآندو شفا یابند، سه روز روزه بگیرند(طبق برخى از روایات حسن و حسین(ع) - نیز گفتند ما هم نذر مىکنیم روزه بگیریم) چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذایى، دستخالى بودند، على سه من جو قرض نمود و فاطمه(س) یک سوم آن را آرد کرد و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد سلام بر شما اى خاندان محمد!
مستمندى از مستمندان مسلمان هستم، غذایى به من دهید، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت کند.
آنان همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم همچنان روزه گرفتند و موقع افطار یتیمى نداى کمک سر داد و باز آنان غذاى خود را به او دادند. و در سومین روز روزه، اسیرى از غذاى آنان طلب نمود و باز آنان با آب افطار نمودند.
صبح فردا على دستحسن و حسین را گرفته، خدمت رسول الله آمدند و هنگامى که حضرت عزیزان خود را نظاره مىنمود، دید از شدت گرسنگى مىلرزند! فرمود: این حالى را که در شما مىبینم براى من بسیار گران است. سپس برخاست و با آنان به خانه فاطمه وارد شدند، دید دختر عزیزش در محراب عبادت ایستاده است، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشمانش به گودى نشسته است.
اندوه وجود پیامبر(ص) را فرا گرفت و در حالى که غبار غم بر قلب مبارک حضرت نشسته بود، جبرئیل نازل شد و گفت:
«اى محمد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مىگوید، سپس سوره هل اتى - و هجده آیه مربوط به ایثار حضرت على حسن و حسین(ع) را نازل نمود.» (24)
21- انسان / 5 و 8 و9.
22- الغدیر، ج3، ص107 تا 111; احقاق الحق، ج3، ص157 تا 171.
23- تفسیر نمونه، ج 25، ص 345.
24- تفسیر احسن الحدیث، ج12، ص 274; الجدید، ج7، ص283; حجة التفاسیر، ج7، ص139; الکاشف، ج4، ص 670; کشف الاسرار، ج 10، ص319.
امام على(ع)در آینه قرآن 8
سیماى على را در آینه قرآن نظاره مىکنیم.
(8)
«لنجعلها لکم تذکرة و تعیها اذن و اعیه» (18)
تا آن - نزول عذاب بر ستمکاران و مستکبران - را وسیله تذکرى براى شما قرار دهیم و گوشهاى شنوا آن را نگهدارى مىکنند.
تفسیر آیه در کلام اهل تسنن و تشیع
برخى از مفسران شیعى سى حدیث از اهل تسنن و تشیع در نزول این آیه درباره شخصیتحضرت على(ع) نقل کردهاند که نشانگر عظمت مقام امام(ع) نسبتبه دانایى اسرار پیامبر و وراثت تمام علوم رسول خدا است. (19)
حدیث از آنجا آغاز مىشود که پیامبر اکرم(ص) - هنگام نزول آیه «و تعیها اذن واعیه»
و گوشهاى شنوا آن را نگهدارى مىکنند. فرمود:
«من از خداوند درخواست کردم گوشهاى على را از این گوشهاى شنوا و نگه دارنده حقایق قرار دهد»
به دنبال سخن پیامبر، على(ع) فرمود:
«من هیچ سخن بعد از آن از رسول خدا نشنیدم که آن را فراموش کنم. تا به همیشه آن را به خاطر داشتم» (20)
18- الحاقه / 12.
19- تفسیر قرطبى، ج1، ص6743; مجمع البیان، روح البیان، روح المعانى، المیزان و تفسیر ابوالفتوح رازى، ذیل آیه 12 سوره معارج.
20- مناقب ابن مغازلى شاخصى، ص 265.
امام على(ع)در آینه قرآن 7
سیماى على را در آینه قرآن نظاره مىکنیم.
(7)
«الذین ینفقون اموالهم بالیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون» (15)
کسانى که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق مىکنند، پاداششان نزد پروردگار آنان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگین مىشوند.
تفسیر آیه در کلام اهل تسنن
افزون بر مفسران شیعى، عالمان اهل تسنن نیز در تفاسیر خود نزول این آیه را درباره حضرت على(ع) دانستهاند، کسانى چون ابن عساکر، طبرانى، ابن حاتم، ابن جریر و امام فخر رازى. (16)
داستانى که شان نزول و علت نازل شدن آیه را در آن بیان کردهاند آن است که: امام امیرالمؤمنین(ع) در حالى که تنها چهار درهم داشت، یک درهم در روز، یک درهم در شب، سومین آن را مخفیانه و درهم آخر را آشکارا در راه خدا انفاق نمود.
اما حکم کلى و معیارى که در تمامى عصرها و نسلها درس آموزى آن براى دینباوران آن ضرورى مىنماید، آن است که انفاق کنندگان باید از نظر پنهان یا پیدا بودن عمل خویش، جنبههاى اخلاقى و اجتماعى و یا شخصیت انسانهایى را که بدانها کمک مىکنند، مراعات نمایند، آنجا که حفظ آبروى افراد لازم است، از انفاق آشکار دورى کنند و زمانى که تعظیم شعائر مذهبى، تشویق دیگران به عمل شایسته و الهى مطرح است، یا هتک احترام مسلمانى نمىشود، در نگاه دیگران کمک کنند. اما در هنگام انفاق و پس از آن از فقر و تنگدستى بیمى نداشته باشند و به وعدههاى خداوند ایمان داشته، به او توکل کنند تا بدین سان، رضایتخداوند را کسب و آثار اخروى را جلب نمایند، (17) همانند امام متقیان و پیشواى خداجویان على(ع).
15- بقره / 274.
16- نگاه کنید به تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 290 و 291.
17- تفسیر نمونه، ج 2، ص267.