حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

سؤال :لیلة المبیت چیست؟

 سؤال :لیلة المبیت چیست؟ چه واقعه‏اى در آن شب به وقوع پیوست؟

جواب :

  به شب اول ماه ربیع‏الاول سال سیزدهم بعثت که حضرت على(ع) جاى پیامبر اکرم(ص) خوابید، «لیلة المبیت» مى‏گویند.

  
خلاصه آن واقعه از این قرار است که در سال سیزدهم بعثت سران قریش در یک شوراى عمومى تصمیم گرفتند که نداى توحید را با زندانى کردن پیامبر یا کشتن و یا تبعید او خاموش سازند، چنان‏که قرآن کریم مى‏فرماید:
«
وَ إذ یَمکُرُ بِکَ الذیِنَ کَفَرُوا لِیُثبِتوکَ اَوْ یَقتُلوکَ أَو یُخْرِجُوکَ وَ یَمکُروُنَ وَ یَمکُرُ اللَّهَ وَ اللَّهُ خَیرُ المَاکِرینَ»؛ سوره انفال، آیه 30، ر.ک: تفسیر قرطبى، ج 7، ص 397، (داراحیاءالتراث العربى، بیروت). به خاطر بیاور هنگامى را که کافران نقشه مى‏کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند و یا از مکه خارج سازند. آنها چاره مى‏اندیشیدند و نقشه مى‏کشیدند، و خداوند هم تدبیر مى‏کرد؛ و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است. سرانجام سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله، فردى انتخاب شود تا افراد منتخب در نیمه شب یک باره بر خانه حضرت هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق هم از تبلیغات او آسوده شوند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش شود تا خاندان هاشم نتوانند با آنها به مبارزه برخیزند. فرشته وحى، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و به آن حضرت دستور داد تا از مکه به عزم مدینه خارج شود. پیامبر اکرم(ص) حضرت على(ع) را از این نقشه آگاه کرد و به او فرمود: «امشب در خوابگاه من بخواب و رواندازِ سبزِ مرا به خود بپیچ تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه و در بستر آرمیده‏ام و مرا تعقیب نکند». آن گاه پیامبر مخفیانه به سمت غار ثور حرکت کرد و از خداوند درخواست نمود تا دشمن را از دست‏یابى به او گمراه کند و آنان نتوانند او را پیدا کنند.... .ر.ک: فروغ ولایت، استاد جعفر سبحانى، ص 45-57، بخش دوم از فصل سوم، مؤسسه امام صادق، 1374ش.

  
در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که على(ع) این کار را انجام داد و خداوند به خاطر این کار به فرشتگان مباهات نمود و موقعى که پیامبر به سوى مدینه در حرکت بود، این آیه را در شأن حضرت على(ع) نازل فرمود: «وَ مِنَ النّاسِ مَن یشرى نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّه و اللَّهُ رَئوف بالعباد»؛ ر.ک: احیاءالعلوم، الغزالى، ج 3، ص 378، (دارالهادى بیروت)؛ تذکرة الخواص، ابن الجوزى، ص 35، (مکتبة النینوى الحدیثه، تهران)؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانى، ج 1، ص 123، ش 4، (مجمع احیاء الثقافة اسلامیه)؛ الغدیر، علامه امینى، ج 2، ص 49 - 47، (دارالکتاب العربى، بیروت، 1398 ه ق). بعضى از مردم - با ایمان همچون على(ع) به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر - جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. از این رخداد بى‏نظیر مى‏توان به نتایج ذیل پى برد: درجه ایثار فوق العاده امام على(ع)؛ تبعیت محض ایشان نسبت به فرمان الهى و نبوى(ص)؛ عشق و علاقه غیر قابل توصیف آن بزرگوار نسبت به رهبر و مقتداى خود؛ و این نکته که در مواقعى که اصل و اساس اسلام در خطر قرار مى‏گیرد مى‏باید بهترین شخصیت‏ها، حتى وجود مقدس على بن ابى‏طالب(ع) فدا گردد. نظیر آن را در ماجراى شهادت امام حسین(ع) براى حفظ اسلام مى‏توان دید.

سؤال:آیا حضرت علی (ع) یک الگو و مثال خوبی برای انسانهاست؟

 
سؤال:آیا حضرت علی (ع) یک الگو و مثال خوبی برای انسانهاست؟
جواب:
حضرت علی (ع) نه تنها مثال خوب است بلکه عالیترین انسان و برترین الگو در جهان بشر بعد از رسول خدا است. سخنان رسول خدا (ص) دلیل روشنی بر همین ادعا است:
فرمود: "ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له فاطیعوا "برادر و وصی و جانشین من در میان شماست به اوامر او گوش و اطاعتش نمائید[1].
«انا مدینة العلم و علی بابها.»[2]
یعنی من شهر علم هستم، "هر کس بخواهد به مدینه کسب علم و فضیلت و سعادت دنیا و آخرت وارد گردد باید از" در آن که حضرت علی (ع) است وارد گردد." از طریق غیر علی کسی به سعادت محمدی (ع) راه نمی یابد.
و خداوند متعال به این سخنان نورانی رسول خدا اکتفا نکرده و آیه ای را به عنوان دستور تعیین امامت حضرت علی (ع) و نصب او از طرف خود بیان فرموده است. آنهم در پایان آخرین حج رسولخدا (ص): «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الظالمین»
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا «به مردم» برسان، و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای! خداوند ترا از «خطرات احتمالی» مردم نگاه می دارد. خدا جمعیت کافران «لجوج» را هدایت نمی کند[3].
این آیه شریفه که بهترین و روشنترین دلیل بر نصب امامت حضرت علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) است دلیل روشنی هم بر برترین اسوه بودن آن حضرت بعد از رسول خدا (ص) است. زیرا اگر کسی از او لایقتر برای جانشینی حضرت بود بر خدای حکیم لازم بود که او را معرفی نماید.
 

پی نوشتها:
[1] کامل ابن اثیر، حوادث سال سوم بعثت- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص)/103.
[2] صحیح ترمذی، ج 5، ص 621.
[3] مائده، آیه 67- ترجمه آیت الله مکارم
.

واقعه غدیر، اوج ابلاغ ولایت

واقعه غدیر، اوج ابلاغ ولایت

مرکز تحقیقات دارالحدیث

کتاب«الأمام على ّفى الکتاب والسنّة» مجموعه اى است مشتمل بر سیره و زندگانى على(ع)، از ولادت تا شهادت، بر اساس نصوص روایى و تاریخى فریقین. این مجموعه، مدخلهایى دارد که غالباً گزارشهایى تحلیلى از نصوص موجود در کتاب است.
آنچه در این مقاله آمده است، بخشى از مدخل تحلیلى فصل«امامت» کتاب است. از این رو متن روایتهاى مختلف نیامده و به گزارش محتوایى آنها بسنده شده است.

علوم حدیث

اسلام، خاتم ادیان، و رسول اللّه(ص) خاتم پیامبران و قرآن، فرجام بخش کتابهاى آسمانى است. بدین سان اسلام زمانشمول است و جهانشمول و پیامبر(ص) ابلاغ کننده دینى است که رنگ ابدیت دارد و زمان، طومار حیات او را درهم نمى پیچد. این از یکسو. از سوى دیگر ناموس خلقت چنین است که رسول اللّه(ص) چونان دیگر انسانها حیات ظاهرى محدودى دارد و بنا بر سخن صریح قرآن او نیز طعم مرگ را خواهد چشید،چنانچه دیگران: «انک میّت و انّهم میّتون» (زمر،30).
پیامبر(ص) رسالت ابلاغ آموزه هاى دین را بر عهده دارد، بدان گونه که رهبرى و زعامت جامعه را نیز. به دیگر سخن رسول اللّه(ص) مرجع فکرى مردم و نیز زعیم و پیشواى سیاسى آنهاست. بر این اساس، پرسش جدّى و مهمى ـ که هرگز نمى توان از کنار آن بسادگى گذشت و در درازناى تاریخ دلمشغولى مهم متفکّران اسلامى نیز بوده است ـ این است که این زعیم بزرگ الهى و مرجع باشکوه خدایى که آیینش را زمانشمول اعلام کرده است، براى آینده آیین و مکتبش چه کرده است؟ آیا آینده اى مشخص را رقم زده است و یا به هیچ روى براى آینده طرحى نیفکنده و کار را یکسره به مردم وانهاده است و یا …؟
عالمان، محدثان، متکلمان و متفکران اسلامى در این باره بسیار حکم زده اند و تئوریهاى گونه گونى پرداخته اند، و بواقع کوشیده اند آنچه را در تاریخ اسلام واقع شده است به گونه اى، استوار بدارند و براى آن، مبنا و یا مبانى یى بسازند، امّا حقیقت چیست؟ در نگریستن دقیق به موضوع نشان خواهد داد که چگونگى موضع رسول اللّه(ص) از سه حال خارج نیست:

.........

ادامه مطلب ...

غدیر از گلوى شقایق

غدیر از گلوى شقایق

با اینکه بیشتر مسلمانان صحت‏حدیث غدیر و اعلام ولایت امیرمؤمنان على - علیه السلام - را پذیرفته‏اند و غالبا آن را از احادیث قطعى و متواتر مى‏دانند، باز گروهى چنین مى‏پرسند: اگر واقعا حادثه غدیر خم اتفاق افتاده و بسیارى نیز شاهد آن بوده‏اند، چرا شخص امیرمؤمنان - علیه السلام - براى اثبات حقانیت‏خود هرگز از آن بهره نگرفت؟ در باور این گروه عدم استشهاد حضرت به حدیث غدیر نشان‏دهنده این حقیقت است که یا واقعه‏اى به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق بر امامت‏حضرت دلالت نداشته است.

در پاسخ این مطلب باید گفت: اگر حدیث غدیر را از احادیث قطعى و متواتر ندانیم، باید بپذیریم که در میان احادیث پیامبر اکرم(ص) و مطالب تاریخى مورد قطعى و متواتر وجود ندارد; علاوه بر این، این ادعا که امیرمؤمنان(ع) براى اثبات حقانیت‏خود به حدیث غدیر استناد نکرده، خود شاهد بى‏اطلاعى و ناآگاهى گوینده آن است.

بررسى اجمالى کتابهاى معتبر و مورد قبول فرقه‏هاى گوناگون اسلامى نشان مى‏دهد که حضرت على(ع) بیش از22 بار پیرامون غدیر و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمى‏گنجد و نیازمند رصت‏بیشتر است، ولى براى نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقیه موارد تنها به ذکر منابع بسنده مى‏کنیم............

ادامه مطلب ...

غدیر در سیره اهل بیت (ع)

غدیر در سیره اهل بیت (ع)

غدیر از اساسى‏ترین برنامه‏هاى پیامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شکوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجة‏الوداع آخرین رسالت‏خویش را انجام داد. زیرا خدایش فرموده بود:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین.

اى پیامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده‏اى; خداوند تو را از گزند مردم نگه مى‏دارد. خداوند گروه کافران را هدایت نمى‏کند.

در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشین خود على‏بن‏ابى‏طالب(ع) آیه اکمال دین: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا; امروز دین شما را کامل کردم و نعمت‏خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‏» نازل  و روز غدیر جشن ولایت و وصایت‏شد.

اهل بیت پیامبر و امامان بر حق شیعه، که نگاهبان اسلام حقیقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تا غدیر را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به یاد ماندنى را مطرح کنند; زیرا در تابش آفتاب غدیر اهداف والاى پیامبر جامه عمل مى‏پوشد و براى فتنه‏انگیزى کج‏اندیشان فرصت‏باقى نماند.

نگاهى گذرا به سیره فاطمه و امیرمؤمنان - علیهما السلام - و دیگر امامان راستین شیعه ما را با اهمیت واقعه غدیر و نقش عظیم و سرنوشت‏ساز آن هدایت و نیکبختى بشر آشنا مى‏سازد. ..........

ادامه مطلب ...

قرآن و رویداد غدیر

قرآن و رویداد غدیر

در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنى آیه: «یا اَیّها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدى و جاودانى بخشیده است این دو آیه عبارتنداز:

1- آیه اکمال دین .

2- آیه سؤال عذاب.

اینک پیرامون هر دو آیه به بحث و گفتگو مى‏پردازیم :

«الیوم بئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً»

«امروز کافران از (نابودى) دین شما نومید شدند از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را به پایان رسانیدم و اسلام را به (عنوان) دین، براى شما برگزیدم».

دقت در مضمون آیه اکمال دین، مى‏رساند که روز نزول آیه حادثه بسیار مهمى رخ داد، که مایه نومیدى دشمنان از پیروزى براسلام و موجب کمال دین و به پایان رسیدن نعمتهاى معنوى خدا شده است اکنون باید دید چه روزى مى‏تواند حامل چنین نویدهائى باشد، و با این خصوصیات و نشانه‏ها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟

1- آیا روز فتح مکه مى‏تواند داراى چنین خصوصیاتى باشد؟ به طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمانهاى مسلمانان با مشرکان به قوت خود باقى بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلى برگزار مى‏شد،و قسمتى از احکام اسلام پس از آن فرود آمده است از این جهت نه یأسى برکافران منطقه مستولى شده بود ونه آئین به معنى بیان فروع و نه به معنى تحکیم پایه‏هاى آن، تکمیل گردیده بود.

2- آیا روز اعلام بیزارى از مشرکان مى‏تواند مظهر چنین روزى باشد، به تصور اینکه یأس و نومیدى در چنین روزى بر مشرکان مستولى گردید؟ باز مى‏گوئیم نه، زیرا بیان دین به معنى احکام در آن روز پایان نیافته بود به گواه اینکه قسمتى از «حدود» و «قصاص» و احکام مربوط به «کلاله» پس از اعلام بیزارى نازل گردیده است. بنابراین تنها مسأله یأس نشانه آن روز نیست، بلکه یأس توأم با تکمیل آئین؛ و هرگز در روز اعلام بیزارى این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.

اکنون باید دید روزى که حامل این نوید گرانبها بود چه روزى بوده است؟!

ادامه مطلب ...

واقعه غدیر یا اکمال دین

واقعه غدیر خم

پیامبر گرامى (ص) در سال دهم هجرت براى انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را <حجة الوداع > نامیدند. افرادى که به شوق همسفرى و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بیست هزار تخمین زده شده اند.
مراسم حج به پایان رسید و پیامبر اکرم (ص) راه مدینه را, در حالى که گروهى انبوه او را بدرقه مى کردند و جزکسانى که در مکه به او پیوسته بودند همگى در رکاب او بودند, در پیش گرفت . چون کاروان به پهنهء بى آبى به نام <غدیرخم > رسید که در سه میلى <جحفه > قرار دارد, پیک وحى فرود آمد و به پیامبر فرمان توقف داد.پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت باز ایستند و بازماندگان فرا رسند.
کاروانیان از توقف ناگهانى و به ظاهر بى موقع پیامبر در این منطقهء بى آب , آن هم در نیمروزى گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود, درشگفت ماندند. مردم با خود مى گفتند: فرمان بزرگى از جانب خدا رسیده است ودر اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر مأموریت داده است که در این موقع نامساعد همه را از حرکت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند.
فرمان خدا به رسول گرامى طى آیهء زیر نازل شد:

ادامه مطلب ...

فرزندان على (ع)

      فرزندان علی (ع)   

مسعودى در مروج الذهب، شمار اولاد على (ع) را به بیست و پنج تن رسانده است.شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد آنها را هفده تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عده‏اى از علماى شیعه گویند که فاطمه پس از وفات پیامبر (ص) جنینى که پیامبر او را محسن نامیده بود سقط کرد.بنابر قول این عده، فرزندان آن حضرت هجده تن بوده‏اند.

ابن اثیر گوید: محسن در کودکى وفات یافته است.آیا این محسن که ابن اثیر از او نام برده غیر از آن محسنى است که مفید از آن یاد کرده؟ مسعودى و شیخ مفید فرزندان على را همراه با ذکر محسن، نام برده و کسان دیگرى همچون محمد اوسط و ام کلثوم صغرا بنت صغیر (دختر کوچک) و رملة صغرا را به شمار فرزندان امیر المؤمنین (ع) اضافه کرده‏اند.

اما با توجه به گفتارها و نوشتارهایى که از مورخان و علماى نسابه در دست داریم، چنین مى‏نماید که فرزندان على (ع) سى و سه تن بوده‏اند و شاید علت این رقم زیاد آن باشد که مورخان اسم و لقب هر یک از فرزندان را، جداگانه براى دو فرزند ثبت مى‏کرده‏اند.در حالى که این دو اسم و لقب بر یک تن اطلاق مى‏شده است.نام اولاد امیر المؤمنین على (ع) به شرح زیر ذکر شده است:

1.حسن

2.حسین.

3.زینب کبرا

4.زینت صغرا.

که کنیه او کلثوم است.شیخ مفید گوید: مادر این چهار تن فاطمه بتول دختر پیامبر بزرگ اسلام بوده است.

5.ام کلثوم کبرا (ابن اثیر نام وى را با زینب کبرا آورده است). مسعودى مى‏نویسد: مادر حسن، حسین، محسن، ام کلثوم کبرا و زینب کبرا، حضرت فاطمه زهرا دختر پیغمبر اسلام (ص) است.

مى‏توان میان قول مفید که زینب صغرا مکنى به ام کلثوم را ذکر کرده و نظر ابن اثیر و مسعودى که وى را ام کلثوم کبرا نامیده‏اند، جمع به عمل آورد و به این ترتیب که نام وى به نسبت زینب کبرا، زینب صغرا و به نسبت ام کلثوم صغرا که بعدا نام او را ذکر خواهیم کرد و از مادرى غیر از فاطمه زهرا به دنیا آمده، ام کلثوم کبرا بوده است.

6.محمد اوسط، مادر وى امامه دختر ابو العاص بوده است.شیخ مفید و مسعودى متذکر نام او نشده‏اند.

7، 8، 9، 10.عباس، جعفر، عبدالله، عثمان که همگى جزو شهداى کربلا بوده‏اند.مادر این چهار تن ام البنین کلابى است که مسعودى وى را ام البنین دختر حزام وحیدیة معرفى کرده و عثمان را در شمار این چهار تن ذکر نکرده است.

11.محمد اکبر، مکنى به ابو القاسم و معروف به ابن حنفیه که مادر وى خوله حنفى بوده است .

12.محمد اصغر مکنى به ابو بکر، بعضى از مورخان پنداشته‏اند که ابو بکر و محمد اصغر نام دو تن از فرزندان على بوده ولى ظاهرا چنین برمى‏آید که این هر دو، نام یک تن باشد.

13.عبد الله و عبید الله که هر دو در کربلا به شهادت رسیده‏اند.مادر این دو تن لیلى دختر مسعود نهشیلى است.

14.یحیى که مادر وى اسماء بنت عمیس است.

15، 16.عمر و رقیه که دوقلو بوده‏اند.مادر این دو ام حبیب، صهبا، دختر ربیعه تغلبى است .عمر هشتاد و پنج سال زندگى کرد.

17، 18، 19.ام الحسن و رمله کبرا و ام کلثوم صغرا، مادر ایشان ام سعد دختر عروة بن مسعود ثقفى است.شیخ مفید و مسعودى تنها به ذکر نام ام الحسن و رملة بسنده کرده‏اند و آن را با ذکر کلمه کبرا آشکارتر نساخته‏اند.

20.دخترى که در کودکى جان سپرده است.مادر وى مخباة کلبى است و شیخ مفید و مسعودى متذکر نام او نشده‏اند.

21.ام هانى، 22.میمونه، 23.زینب صغرا.در کتاب عمدة الطالب آمده است که مادر وى (زینب صغرا) ام ولد (کنیز) بوده و در خانه محمد بن عقیل بن ابیطالب به سر مى‏برده است.

24.رملة صغرا، شیخ مفید و مسعودى از او نام نبرده‏اند.

25.رقیه صغرا، مسعودى از او یادى نکرده است.

26.فاطمه، 27.اسامه، 28.خدیجه، 29.ام الکرام، مسعودى گوید ام الکرام همان فاطمه است .

30.ام سلمه، 31.ام ابیها، مسعودى از او یاد کرده است.

32.جمانة مکناه به ام جعفر.

33.نفیسه، درباره نام مادر او پراکنده‏گویى کرده‏اند.

نظرى بر سیماى روایى حضرت زینب (س)

نظرى بر سیماى روایى حضرت زینب (س)

فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناکى که به زودى از اودرخشیدن مى‏گرفت، افتخار مى‏کرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندى‏پاک را در خود مى‏پرورید که با ظهورش مایه افتخار و زینت پدرمى‏شد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود ودختر آفتاب بى‏حضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو به‏همسرش على (ع) کرد و گفت: پدر در سفراست; نام این دختر را چه‏بگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقت‏نمى‏گیرم. صبر کن. به زودى ایشان بر مى‏گردد. وقتى، رسول خدا (ص)آمد، این کار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى توسلام مى‏رساند و مى‏فرماید: نام دخترت را «زینب‏» بگذار. رسول‏خدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى که دراطرافش گرد آمده بودند; فرمود: «به حاضران و غائبان توصیه مى‏کنم احترام این دختر را نگاه‏دارید. به راستى او شبیه خدیجه کبرى (س) است.» زینب (س) بانویى‏بلند بالا بود و چهره‏اى نورانى و با وقار و صاحب سکینه داشت.

در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى ورسا سخن گفتن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى رانیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین (علیهما السلام) در خودجمع کرده بود.

خوب است‏بدانیم: «ام کلثوم‏» و «ام عبد الله‏» و «ام‏الحسن‏» کنیه‏هایش بود و البته «ام المصائب‏»، «ام الرزایا»و «ام النوائب‏» نیز بعدها به وى مى‏گفتند. اما لقب‏هایش‏عبارتند از: «عقیله بنى هاشم‏»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقه‏صغرى‏»، «عصمت صغرى‏»، «الراضیه‏»، «امینة الله‏»، «عالمة‏غیر معلمه‏»، «فاهمة غیر مفهمه‏»، «مجتهده‏»، «حافظة‏الودایع و الاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار».

در بین این لقب‏ها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظه‏الودایع و الاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاى‏مقام والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است که کمتر موردبررسى قرار گرفته است.

آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز (سفیر کربلا) مى‏شناسند و به‏همین علت ویژگى‏هاى دیگرى او تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشوراقرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بى‏مهرى و کم توجهى‏واقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جلمه آنهاست. البته در این‏مقاله تنها به ارتباط روایى عقیله بنى‏هاشم با مادر گرامى‏اش‏فاطمه زهرا (س) مى‏پردازیم.

ادامه مطلب ...

حضرت زینب(س)پاسدار بزرگ ارزشها

حضرت زینب(س)پاسدار بزرگ ارزشها

زنى که نمى‏خواهد در حماقت و جهل زندگى کند و تسلیم دنیاپرستان شود، چگونه زیستن را از کجا و چه کسى بیاموزد؟ در این دنیاى پرتلاطم مادى و زرق و برق‏هاى پرجاذبه و فریبنده که ممکن است هر دین‏دارى را به سوى خود بکشاند آیا راهى براى خود ساختن و صحیح زیستن وجود دارد؟

آیا در مذهب و فرهنگ ما زن مى‏تواند بینشى اصیل، مستقل و مناسب با طبیعت فطرى خود داشته باشد، تا بازیچه مغرضان، استعمارگران و هوسرانان دنیاى مادى نشود؟ براى به دست آوردن پاسخ باید به سراغ قرآن و تاریخ اسلام رفت.

قرآن کریم زنانى را معرفى مى‏کند که به خودسازى و زندگى پاکیزه دست‏یافته‏اند مانند آسیه (همسر فرعون) و مریم مادر مسیح. در تاریخ اسلام نیز افرادى این راه را پیموده و به ما آموخته‏اند که چگونه باشیم و چگونه زندگى کنیم. آنها زندگان تاریخ‏اند.

در این مقاله به برخى از صفات یکى از آن بانوان، حضرت زینب سلام الله علیها اشاره مى‏کنیم و گوشه‏هایى از زندگى درخشان آن بانو را به نظاره مى‏نشینیم. .....

ادامه مطلب ...