حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

واقعه غدیر یا اکمال دین

واقعه غدیر خم

پیامبر گرامى (ص) در سال دهم هجرت براى انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را <حجة الوداع > نامیدند. افرادى که به شوق همسفرى و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بیست هزار تخمین زده شده اند.
مراسم حج به پایان رسید و پیامبر اکرم (ص) راه مدینه را, در حالى که گروهى انبوه او را بدرقه مى کردند و جزکسانى که در مکه به او پیوسته بودند همگى در رکاب او بودند, در پیش گرفت . چون کاروان به پهنهء بى آبى به نام <غدیرخم > رسید که در سه میلى <جحفه > قرار دارد, پیک وحى فرود آمد و به پیامبر فرمان توقف داد.پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت باز ایستند و بازماندگان فرا رسند.
کاروانیان از توقف ناگهانى و به ظاهر بى موقع پیامبر در این منطقهء بى آب , آن هم در نیمروزى گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود, درشگفت ماندند. مردم با خود مى گفتند: فرمان بزرگى از جانب خدا رسیده است ودر اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر مأموریت داده است که در این موقع نامساعد همه را از حرکت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند.
فرمان خدا به رسول گرامى طى آیهء زیر نازل شد:

ادامه مطلب ...

فرزندان على (ع)

      فرزندان علی (ع)   

مسعودى در مروج الذهب، شمار اولاد على (ع) را به بیست و پنج تن رسانده است.شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد آنها را هفده تن از دختر و پسر دانسته و پس از آن گفته است: عده‏اى از علماى شیعه گویند که فاطمه پس از وفات پیامبر (ص) جنینى که پیامبر او را محسن نامیده بود سقط کرد.بنابر قول این عده، فرزندان آن حضرت هجده تن بوده‏اند.

ابن اثیر گوید: محسن در کودکى وفات یافته است.آیا این محسن که ابن اثیر از او نام برده غیر از آن محسنى است که مفید از آن یاد کرده؟ مسعودى و شیخ مفید فرزندان على را همراه با ذکر محسن، نام برده و کسان دیگرى همچون محمد اوسط و ام کلثوم صغرا بنت صغیر (دختر کوچک) و رملة صغرا را به شمار فرزندان امیر المؤمنین (ع) اضافه کرده‏اند.

اما با توجه به گفتارها و نوشتارهایى که از مورخان و علماى نسابه در دست داریم، چنین مى‏نماید که فرزندان على (ع) سى و سه تن بوده‏اند و شاید علت این رقم زیاد آن باشد که مورخان اسم و لقب هر یک از فرزندان را، جداگانه براى دو فرزند ثبت مى‏کرده‏اند.در حالى که این دو اسم و لقب بر یک تن اطلاق مى‏شده است.نام اولاد امیر المؤمنین على (ع) به شرح زیر ذکر شده است:

1.حسن

2.حسین.

3.زینب کبرا

4.زینت صغرا.

که کنیه او کلثوم است.شیخ مفید گوید: مادر این چهار تن فاطمه بتول دختر پیامبر بزرگ اسلام بوده است.

5.ام کلثوم کبرا (ابن اثیر نام وى را با زینب کبرا آورده است). مسعودى مى‏نویسد: مادر حسن، حسین، محسن، ام کلثوم کبرا و زینب کبرا، حضرت فاطمه زهرا دختر پیغمبر اسلام (ص) است.

مى‏توان میان قول مفید که زینب صغرا مکنى به ام کلثوم را ذکر کرده و نظر ابن اثیر و مسعودى که وى را ام کلثوم کبرا نامیده‏اند، جمع به عمل آورد و به این ترتیب که نام وى به نسبت زینب کبرا، زینب صغرا و به نسبت ام کلثوم صغرا که بعدا نام او را ذکر خواهیم کرد و از مادرى غیر از فاطمه زهرا به دنیا آمده، ام کلثوم کبرا بوده است.

6.محمد اوسط، مادر وى امامه دختر ابو العاص بوده است.شیخ مفید و مسعودى متذکر نام او نشده‏اند.

7، 8، 9، 10.عباس، جعفر، عبدالله، عثمان که همگى جزو شهداى کربلا بوده‏اند.مادر این چهار تن ام البنین کلابى است که مسعودى وى را ام البنین دختر حزام وحیدیة معرفى کرده و عثمان را در شمار این چهار تن ذکر نکرده است.

11.محمد اکبر، مکنى به ابو القاسم و معروف به ابن حنفیه که مادر وى خوله حنفى بوده است .

12.محمد اصغر مکنى به ابو بکر، بعضى از مورخان پنداشته‏اند که ابو بکر و محمد اصغر نام دو تن از فرزندان على بوده ولى ظاهرا چنین برمى‏آید که این هر دو، نام یک تن باشد.

13.عبد الله و عبید الله که هر دو در کربلا به شهادت رسیده‏اند.مادر این دو تن لیلى دختر مسعود نهشیلى است.

14.یحیى که مادر وى اسماء بنت عمیس است.

15، 16.عمر و رقیه که دوقلو بوده‏اند.مادر این دو ام حبیب، صهبا، دختر ربیعه تغلبى است .عمر هشتاد و پنج سال زندگى کرد.

17، 18، 19.ام الحسن و رمله کبرا و ام کلثوم صغرا، مادر ایشان ام سعد دختر عروة بن مسعود ثقفى است.شیخ مفید و مسعودى تنها به ذکر نام ام الحسن و رملة بسنده کرده‏اند و آن را با ذکر کلمه کبرا آشکارتر نساخته‏اند.

20.دخترى که در کودکى جان سپرده است.مادر وى مخباة کلبى است و شیخ مفید و مسعودى متذکر نام او نشده‏اند.

21.ام هانى، 22.میمونه، 23.زینب صغرا.در کتاب عمدة الطالب آمده است که مادر وى (زینب صغرا) ام ولد (کنیز) بوده و در خانه محمد بن عقیل بن ابیطالب به سر مى‏برده است.

24.رملة صغرا، شیخ مفید و مسعودى از او نام نبرده‏اند.

25.رقیه صغرا، مسعودى از او یادى نکرده است.

26.فاطمه، 27.اسامه، 28.خدیجه، 29.ام الکرام، مسعودى گوید ام الکرام همان فاطمه است .

30.ام سلمه، 31.ام ابیها، مسعودى از او یاد کرده است.

32.جمانة مکناه به ام جعفر.

33.نفیسه، درباره نام مادر او پراکنده‏گویى کرده‏اند.

نظرى بر سیماى روایى حضرت زینب (س)

نظرى بر سیماى روایى حضرت زینب (س)

فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناکى که به زودى از اودرخشیدن مى‏گرفت، افتخار مى‏کرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندى‏پاک را در خود مى‏پرورید که با ظهورش مایه افتخار و زینت پدرمى‏شد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود ودختر آفتاب بى‏حضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو به‏همسرش على (ع) کرد و گفت: پدر در سفراست; نام این دختر را چه‏بگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقت‏نمى‏گیرم. صبر کن. به زودى ایشان بر مى‏گردد. وقتى، رسول خدا (ص)آمد، این کار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى توسلام مى‏رساند و مى‏فرماید: نام دخترت را «زینب‏» بگذار. رسول‏خدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى که دراطرافش گرد آمده بودند; فرمود: «به حاضران و غائبان توصیه مى‏کنم احترام این دختر را نگاه‏دارید. به راستى او شبیه خدیجه کبرى (س) است.» زینب (س) بانویى‏بلند بالا بود و چهره‏اى نورانى و با وقار و صاحب سکینه داشت.

در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى ورسا سخن گفتن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى رانیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین (علیهما السلام) در خودجمع کرده بود.

خوب است‏بدانیم: «ام کلثوم‏» و «ام عبد الله‏» و «ام‏الحسن‏» کنیه‏هایش بود و البته «ام المصائب‏»، «ام الرزایا»و «ام النوائب‏» نیز بعدها به وى مى‏گفتند. اما لقب‏هایش‏عبارتند از: «عقیله بنى هاشم‏»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقه‏صغرى‏»، «عصمت صغرى‏»، «الراضیه‏»، «امینة الله‏»، «عالمة‏غیر معلمه‏»، «فاهمة غیر مفهمه‏»، «مجتهده‏»، «حافظة‏الودایع و الاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار».

در بین این لقب‏ها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظه‏الودایع و الاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاى‏مقام والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است که کمتر موردبررسى قرار گرفته است.

آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز (سفیر کربلا) مى‏شناسند و به‏همین علت ویژگى‏هاى دیگرى او تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشوراقرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بى‏مهرى و کم توجهى‏واقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جلمه آنهاست. البته در این‏مقاله تنها به ارتباط روایى عقیله بنى‏هاشم با مادر گرامى‏اش‏فاطمه زهرا (س) مى‏پردازیم.

ادامه مطلب ...

حضرت زینب(س)پاسدار بزرگ ارزشها

حضرت زینب(س)پاسدار بزرگ ارزشها

زنى که نمى‏خواهد در حماقت و جهل زندگى کند و تسلیم دنیاپرستان شود، چگونه زیستن را از کجا و چه کسى بیاموزد؟ در این دنیاى پرتلاطم مادى و زرق و برق‏هاى پرجاذبه و فریبنده که ممکن است هر دین‏دارى را به سوى خود بکشاند آیا راهى براى خود ساختن و صحیح زیستن وجود دارد؟

آیا در مذهب و فرهنگ ما زن مى‏تواند بینشى اصیل، مستقل و مناسب با طبیعت فطرى خود داشته باشد، تا بازیچه مغرضان، استعمارگران و هوسرانان دنیاى مادى نشود؟ براى به دست آوردن پاسخ باید به سراغ قرآن و تاریخ اسلام رفت.

قرآن کریم زنانى را معرفى مى‏کند که به خودسازى و زندگى پاکیزه دست‏یافته‏اند مانند آسیه (همسر فرعون) و مریم مادر مسیح. در تاریخ اسلام نیز افرادى این راه را پیموده و به ما آموخته‏اند که چگونه باشیم و چگونه زندگى کنیم. آنها زندگان تاریخ‏اند.

در این مقاله به برخى از صفات یکى از آن بانوان، حضرت زینب سلام الله علیها اشاره مى‏کنیم و گوشه‏هایى از زندگى درخشان آن بانو را به نظاره مى‏نشینیم. .....

ادامه مطلب ...

دکلمه اى در سوگ امام على (ع)

دکلمه اى در سوگ امام على (ع)

حق با على است

کسى که در میدان و مسجد پیوسته با خدا بود

آن شب ستاره‏هاى غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند و از بالابه خانه‏اى در کوفه مى‏ نگریستند. زمین مى‏گریست.

آسمان نالان بود. دیوارهاى کوفه از ترس حدوث «واقعه‏» به هم نزدیک‏مى‏شدند، شاید جلوگیر آن باشند. پرنده‏هاى نگهبان در چارسوى مسجدکوفه، نگهبانى مى‏دادند. شب پره‏هاى مهاجم ضمن این که به یکدیگرنوید مى‏دادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فراگرفته بود، آخر حمله‏به یک فرد نبود; حمله به تمام انبیا و اولیا و صالحان و صدیقان‏بود. مى‏خواستند عرش خدا را به لرزه درآورند و مى‏خواستندعروه‏الوثقاى دین را نابود سازند. ابن ملجم، نماینده خفاشان شب باوحشت، براى رسیدن به آرزوى دیرینه‏اش، به مسجد آمده و کمین کرده‏بود. ولى چگونه اقدام به آن کار کرد؟! چقدر باید شقاوت و بدبختى،وجود یک به ظاهر انسانى را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود وبر فرق قهرمانى فرود آید که برق ذوالفقارش دل یلان عرب را مى‏لرزاندو زهره قهرمانان را مى‏شکافت; رادمردى که در برابر اشک یتیمان ومحرومان مهربان‏تر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانى اشک‏هاى‏غم‏دیدگان را پاک مى‏کرد و دست محبت‏بر سرشان مى‏کشید و با آنان چون‏فرزندان خویش رفتار ............

ادامه مطلب ...

ضربه ابن ملجم

ضربه ابن ملجم

شهادت در محراب عبادت

جنگ نهروان پایان یافت وعلى علیه السلام به کوفه مراجعت فرمود، ولى عده‏اى از خوارج که در نهروان توبه کرده بودند دوباره زمزمه مخالفت‏سردادند وبناى فتنه وآشوب گذاشتند.

على علیه السلام براى آنان پیام فرستاد وآنان را به آرامش دعوت کرد واز مخالفت‏با حکومت‏برحذر داشت، ولى چون از هدایت ایشان ناامید شد با قدرت آن گروه ماجراجو وطغیانگر راتار ومار کرد ودر نتیجه برخى از آنان کشته وزخمى شدند وعده‏اى هم پا به فرار گذاشتند. یکى از فراریان خوارج، عبدالرحمان بن ملجم از قبیله مراد بود که به مکه گریخت.

.........

ادامه مطلب ...

شهادت على (ع)

شهادت على (ع)

على علیه السلام دو روز زنده بود و در شب جمعه نخستین روز از دهه آخر ماه رمضان (شب بیست و یکم سال 40 هجرى) در سن 63 سالگى بدرود حیات گفت. پسر گرامیش امام حسن علیه السلام او را با دست‏خود غسل داد و بر او نماز خواند در نماز هفت تکبیر گفت و سپس فرمود: «اما انها لا تکبر على احد بعده‏». یعنى: بدانید که پس از على علیه السلام بر جنازه هیچکس هفت تکبیر گفته نمى‏شود. على علیه السلام در کوفه در جایى بنام «غرى‏» (نجف اشرف فعلى) دفن شد. دوران خلافتش چهار سال و ده ماه بود. (1)

کتاب: فروغ ولایت ص781   نویسنده: جعفر سبحانى

پى‏نوشت:

1- مناقب آل ابى طالب، ج‏3، ص‏313.تذکرة الخواص، ص 112; تاریخ یعقوبى، ج‏2، ص‏213.

حضرت علی (ع) در اندیشه امام خمینی(ره)

حضرت علی(ع) در اندیشه امام خمینی(ره)

حضرت امام در باره منزلت امام على(ع) مى‏فرماید: «ملائکه‏بالشان را زیر پاى امیرالمومنین(ع) پهن مى‏کنند، چون مردى است‏که به درداسلام مى‏خورد; اسلام را بزرگ مى‏کند; اسلام به واسطه اودر دنیا منتشر مى‏شود و شهرت جهانى پیدا مى‏کند; با زمامدارى آن‏حضرت جامعه‏اى خوشنام و آزاد و پرحرکت و پرفضیلت‏به وجودمى‏آید. البته ملائکه براى حضرتش خضوع مى‏کنند و همه براى اوخضوع و خشوع مى‏کنند. حتى دشمن در برابر عظمتش تعظیم مى‏کند.»

امام خمینى(ره) امیرمومنان را ظل الله (سایه خدا) مى‏داند،سایه‏اى که هیچ حرکتى از خودش ندارد و هرچه هست از خداست.

بنیانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امیر(ع) را معلم همه بشر و مردى‏که معجزه بود و کسى نمى‏تواند مثل او باشد مى‏داند. شخصیتى‏بى‏نظیر که امور متضاد را در خودش جمع کرده است; همراه با قوه‏بازو، اهل زهد است. جنگجو و در همان حال اهل عبادت است. شمشیرمى‏کشد و اشخاص منحرف را درو مى‏کند، ولى با عاطفه است. روزهاروزه‏دار و شبها مشغول به عبادت است و شبى هزار رکعت نمازمى‏خواند. غذایش از نان و سرکه یا حداکثر زیت و نمک است، ولى‏در عین حال آن قدر قدرت بدنى دارد که در خیبر را مى‏کند وچندین ذراع دور مى‏اندازد; کارى که چهل نفر نمى‏توانستند بکنند.

امام علی از نگاه میخائیل نعیمه‏

امام علی از نگاه میخائیل نعیمه‏

میخائیل نعیمه‏
نویسنده نامى لبنان‏

نزد حقیقت و تاریخ یکسان است او را بشناسى یا نشناسى. تاریخ و حقیقت گواهى مى‏دهند که او وجدان بیدار و قهار، شهید نامى، پدر و بزرگ شهیدان، على بن ابى طالب، صوت عدالت انسانى، شخصیت جاویدان شرق است !

اى جهان چه مى‏شد اگر هر چه قدرت و قوه دارى به کار مى‏بردى و در هر زمان علیى با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش، و با آن ذوالفقارش، به عالم مى‏بخشیدى؟!

امام علی از نگاه شبلى شمیل‏

امام علی از نگاه شبلى شمیل‏

شبلى شمیل‏
از پیشوایان منطق مادى‏

اما على؛ ما را نمى‏رسد جز آنکه او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم، چه او جوانمردى بس عالیقدر و بزرگ نفس بود، از سرچشمه وجدانش خیر ونیکى مى‏جوشید، از دلش شعله‏هاى شور و حماسه زبانه مى‏زد، شجاعتر از شیر ژیان بود ولى شجاعتى ممزوج با لطف و رحمت و عواطف رقیق و رأفت...

در کوفه غافلگیر و کشته شد، شدت عدلش موجب این جنایت گردید! چنانکه هر کس را مانند خود عادل مى‏دید!. پیش از مرگش درباره قاتل خود گفت: «اگر زنده ماندم خود مى‏دانم و اگر درگذشتم کار به دست شمااست، اگر خواستید قصاص نمائید در برابر یک ضربت تنها یک ضربت زنید، اگر در گذرید به تقوا نزدیکتر است!»