حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

حضرت علی علیه السلام

{هر گونه کپی برداری از این وبلاگ مجاز است}

شخصیت مادر حضرت على (ع )

شخصیت مادر حضرت على (ع )

مادر وى , فاطمه , دختر اسد فرزند هاشم است . وى از نخستین زنانى است که به پیامبر ایمان آورد و پیش از بعثت از آیین ابراهیم (ع ) پیروى مى کرد. او همان زن پاکدامنى است که به هنگام شدت یافتن درد زایمان راه مسجد الحرام راپیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت :
خداوندا, به تو و پیامبران و کتاب هایى که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازندهء این خانه ایمان راسخ دارم , پروردگارا! به پاس احترام کسى که این خانه را ساخت و به حق کودکى که در رحم من است , تولد این کودک را بر من آسان فرما.
لحظه اى نگذشت که فاطمه به صورت اعجازآمیزى وارد خانهء خدا شد و در آنجا وضع حمل کرد.
این فضیلت بزرگ را قاطبهء محدثان و مورخان شیعه و دانشمندان علم انساب در کتابهاى خود نقل کرده اند. در میان دانشمندان اهل تسنن نیز گروه زیادى به این حقیقت تصریح کرده , آن را یک فضیلت بى نظیر خوانده اند.
حاکم نیشابورى مى گوید:
ولادت على در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است .
آلوسى بغدادى صاحب تفسیر معروف مى نویسد:
تولد على در کعبه در میان ملل جهان مشهور و معروف است و تاکنون کسى به این فضیلت دست نیافته است .

                            

حضرت على (ع ) در غار حرا

حضرت على (ع ) در غار حرا

پیامبر اسلام (ص) پیش از آنکه مبعوث به رسالت شود, همه ساله یک ماه تمام را در غار حرا به عبادت مى پرداخت و در پایان ماه از کوه سرازیر مى شد و یکسره به مسجدالحرام مى رفت و هفت بار خانهء خدا را طواف مى کرد و سپس به منزل خود باز مى گشت .
دراینجا این سؤال پیش مى آید که با عنایت شدیدى که پیامبر نسبت به حضرت على داشت آیا او را همراه خود به آن محل عجیب عبادت و نیایش مى برد یا او را در این مدت ترک مى گفت ؟
قراین نشان مى دهد از هنگامى که پیامبر اکرم (ص ) حضرت على (ع ) را به خانهء خود برد هرگز روزى او را ترک نگفت . مورخان مى نویسند:
على آنچنان با پیامبر همراه بود که هرگاه پیامبر از شهر خارج مى شد و به کوه و بیابان مى رفت او را همراه خودمى برد.
ابن ابى الحدید مى گوید:
احادیث صحیح حاکى است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخرساخت على در کنار حضرتش بود. آناز از روزهاى همان ماه بود که پیامبر براى عبادت به کوه حرا رفته بود
امیر مؤمنان , خود در این باره مى فرماید:
و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه ولایراه غیری
پیامبر هر سال در کوه حرا به عبادت مى پرداخت و جز من کسى او را نمى دید.
این جمله اگر چه مى تواند ناظر به مجاورت پیامبر در حرا در دوران پس از رسالت باشد ولى قراین گذشته و اینکه مجاورت پیامبر در حرا غالباً قبل از رسالت بوده است تأیید مى کند که این جمله ناظر به دوران قبل از رسالت است .
طهارت نفسانى حضرت على (ع ) و پرورش پیگیر پیامبر از او سبب شد که در همان دوران کودکى , با قلب حساس ودیدهء نافذ و گوش شنوا خود, چیزهایى را ببیند و اصواتى را بشنود که براى مردم عادى دیده و شنیدن آن ها ممکن نیست ; چنانکه امام , خود در این زمینه مى فرماید:
أرى نور الوحی و الرسالة و أشم ریح النبوة
من در همان دوران کودکى , به هنگامى که در حرا کنار پیامبر بودم , نور وحى و رسالت را که به سوى پیامبر سرازیربود مى دیدم و بوى پاک نبوت را از او استشمام مى کردم .
امام صادق (ع ) مى فرماید:
امیر مؤمنان پیش از بعثت پیامبر اسلام نور رسالت و صداى فرشتهء وحى را مى شنید.
در لحظهء بزرگ و شگفت تلقى وحى پیامبر به حضرت على فرمود:
اگر من خاتم پیامبران نبودم پس از من تو شایستگى مقام نبوت را داشتى , ولى تو وصى و وراث من هستى , تو سروراوصیا و پیشواى متقیانى .
امیر مؤمنان دربارهء شنیدن صداهاى غیبى در دوران کودکى چنین مى فرماید: هنگام نزول وحى بر پیامبر صداى ناله اى به گوش من رسید; به رسول خدا عرض کردم این نالهء چیست ؟ فرمود: این نالهء شیطان است و علت ناله اش این است که پس از بعثت من از اینکه در روى زمین مورد پرستش واقع شود نومید شد. سپس پیامبر رو به حضرت على کرد و گفت :
 انک تسمع ما أسمع و ترى ما أرى إلا أنک لست بنبی و لکنک لوزیر

اوصاف بدنى على (ع)

اوصاف بدنى على (ع)

در کتاب کشف الغمه نوشته شده است که بدر الدین لؤلؤ عامل موصل از بعضى علما درخواست کرد تا احادیث صحیح و گوشه‏اى از آنچه درباره فضایل و صفات على (ع) نقل شده است استخراج کنند.این صفات بر«انوار شمع اثنى عشر»نوشته و به آرامگاه آن حضرت برده شد.وى مى‏گوید: «من این شمع را دیدم‏».آنچه در اوصاف على (ع) مى‏آید مطالبى است که از کتاب صفین و از جابر و ابن حنفیه و دیگران و نیز از کتاب استیعاب نقل شده است.بدر الدین با خواندن این صفات گفت:او (على) نکوترین کسى است که صفاتش را دیده است.ما با استفاده از مجموع این روایات به خصوصیات برجسته آن امام همام اشاره مى‏کنیم.

على (ع) مردى میانه بالا بود.اندکى کوتاه و چاق.چشمانى سیاه و گشاده داشت.در نگاهش عطوفت و مهربانى موج مى‏زد.ابروانش کشیده و پیوسته بود.صورتى زیبا داشت و از نیکو منظرترین مردم به شمار مى‏آمد.رنگ صورتش گندمگون بود.چهره‏اى گشاده و بشاش داشت.به جز موهاى اطراف سرش،موى دیگرى نداشت و سرش طاس بود و از پشت همچون تاجى مى‏درخشید.گردنش از سپیدى به درخشش ابریقى نقره‏اى مانند بود.ریشى انبوه داشت و بالاى آن زیبا مى‏نمود.گردنش ستبر و شانه‏هایش همچون شانه‏هاى شیرى ژیان،فراخ بود.

در روایتى دیگر ذکر شده است:شانه‏هایش مانند شانه‏هاى شیرى قوى جثه،پهن بود.بازوان نیرومندش،از شدت درهم پیچیدگى عضلات از ساعدش قابل تمیز نبود.مچها و نیز پنجه‏هایى قوى و قدرتمند داشت.

در روایتى دیگر نیز آمده است:آن حضرت انگشتانى باریک و ساعد و دستى نیرومند داشت.و چنان قوى بود که اگر دست کسى را مى‏گرفت،بر او مستولى مى‏شد و طرف مقابل قدرت نفس کشیدن را از دست مى‏داد.شکمى بزرگ و پشتى قوى داشت.سینه وى فراخ و پرمو بود و سر استخوانهاى او که در مفصل با یکدیگر جفت‏شده بودند،بزرگ مى‏نمود.عضلاتى پر پیچ و تاب و ساقهایى کشیده و باریک داشت.بزرگى عضله دست و پاى او بهنجار و موزون بود و هنگام راه رفتن اندکى به جلو متمایل مى‏شد.چون به میدان کارزار روى مى‏آورد،با هروله و شتاب مى‏رفت. نیرومند و شجاع بود و در رویارویى با هر کسى،پیروز مى‏شد.به راستى خداوند او را با عز و نصر خود تایید کرده بود.

مغیره در این باره گفته است:على (ع) همچون شیر بود،بلکه از شیر قوى‏تر و اندامش از اندام او بهنجارتر مى‏نمود.

لقب على (ع)

لقب على (ع)

ابن صباغ در کتاب فصول المهمه مى‏نویسد:لقب على (ع) ،مرتضى،حیدر،امیر المؤمنین و انزع (و یا اصلع) (کسى که اندکى از موى جلوى سرش ریخته باشد.) و بطین (کسى که شکمش بزرگ است.) و وصى بود.آن حضرت به لقب اخیر خود در نزد دوستان و دشمنانش شهره بود.در روز جنگ جمل جوانى از قبیله بنى ضبه از سپاه عایشه بیرون آمد و گفت:

ما قبیله بنى ضبه دشمنان على هستیم که قبلا معروف به وصى بود على که در عهد پیامبر شهسوار جنگها بود من نیز نسبت‏به تشخیص برترى على نابینا و کور نیستم اما من به خونخواهى عثمان پرهیزگار آمده‏ام زیرا ولى،خون ولى را طلب مى‏کند

و مردى از قبیله ازد در روز جمل چنین سرود:

این على است و وصیى است که پیامبر در روز نجوة با او پیمان برادرى بست و فرمود او پس از من راهبر است و این گفته را افراد آگاه در خاطر سپرده‏اند و اشقیا آن را فراموش کرده‏اند

زحر بن قیس جعفى در روز جمل گفت: آیا باید با شما جنگ کرد تا اقرار کنید که على در بین تمام قریش پس از پیامبر برترین کس است؟!

او کسى است که خداوند وى را زینت داده و او را ولى نامیده است و دوست،پشتیبان و نگهدار دوست است،همچنان که گمراه پیرو فرمان گمراهى دیگر است

زحر بن قیس نیز بار دیگر چنین سروده است:

پس درود فرستاد خداوند بر احمد (محمد (ص) )

فرستاده خداوند و تمام کننده نعمتها فرستاده پیام‏آورى و پس از او خلیفه ما کسى که ایستاده و کمک شده است منظور من على وصى پیامبر است که سرکشان قبایل با او در جنگ و ستیزند

این زحر در جنگ جمل و صفین با على (ع) همراه بود.همچنان که شبعث‏بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن ضبابى در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بودند.اما بعدا با حسین (ع) در کربلا به جنگ برخاستند و فرجام شومى را براى خود برجاى گذاشتند.

کمیت مى‏گوید:

کثیر نیز مى‏گوید:وصى و پسر عموى محمد مصطفى و آزاد کننده گردنها و ادا کننده دین‏ها

همچنین آن حضرت به نام پادشاه مؤمنین و پادشاه دین(یعسوب المؤمنین و یعسوب الدین)نیز ملقب بوده است.

روایت کرده‏اند که پیامبر به على (ع) فرمود:تو پادشاه دینى و مال پادشاه ظلمت و تاریکى است.

در روایت دیگرى آمده است:این (على) پادشاه مؤمنان و پیشواى کسانى است که در روز قیامت‏با چهره‏هایى نورانى در حجله‏ها نشسته‏اند.

ابن حنبل در مسند و قاضى ابو نعیم در حلیة الاولیا این دو روایت را نقل کرده‏اند.در تاج العروس معناى لغوى یعسوب ذکر شده و آمده است (ملکه کندوى زنبور عسل).على (ع) فرمود:من پادشاه مؤمنانم و مال پادشاه کافران است.یعنى مؤمنان به من پناه آورند و کافران از مال و ثروت پناه مى‏جویند.چنان که زنبور به ملکه خود پناه مى‏برد و آن ملکه بر همه زنبوران مقام تقدم و سیادت دارد.

نقش انگشتر على (ع)

نقش انگشتر على (ع)

سبط بن جوزى در کتاب تذکرة الخواص نوشته است:نقش انگشترى آن حضرت عبارت‏«خداوند فرمانروا،على بنده اوست‏» (الله الملک على عبده) بوده است.همچنین وى مى‏نویسد:آن حضرت انگشترى را در انگشتان دست راست‏خود مى‏کرده است و حسن و حسین (ع) نیز چنین مى‏کرده‏اند.

ابو الحسن على بن زید بیهقى معروف به فرید خراسان در کتاب خود موسوم به صوان الحکمه که به نام تاریخ حکماى اسلام مشهور است در ذیل شرح زندگانى یحیى نحوى دیلمى ملقب به بطریق،چنین مى‏گوید:« یحیى فیلسوف و ترساکیش بود و عامل امیر المؤمنین (ع) در نظر داشت تا وى را از فارس بیرون براند.یحیى نیز ماجراى خود را براى على (ع) نگاشت و از آن حضرت درخواست امان کرد.محمد بن حنفیه،به فرمان على (ع) امان نامه‏اى براى یحیى نوشت که من آن امان نامه را در دست‏حکیم ابو الفتوح مستوفى نصرانى طوسى مشاهده کردم.توقیع على (ع) با خط خود آن حضرت و با عبارت «الله الملک و على عبده‏» (خداوند فرمانروا و على بنده اوست.) در پاى این مکتوب موجود بود.سبط بن جوزى این عبارت را به عنوان نقش انگشترى آن حضرت دانسته ولى مطابق با نقل بیهقى این توقیع به دست‏حضرت نوشته شده است و بعید نیست که گفته بیهقى متین‏تر باشد.»

همچنین احتمال دارد که آن حضرت نامه‏ها را چنین امضا مى‏کرده و سپس همان عبارت را بر نگین انگشترى نقش زده است.ابن صباغ در کتاب فصول المهمه فى معرفة الائمه گوید:«اسندت ظهرى الى الله‏» (پشت من به خداوند متکى است) نقش نگین آن حضرت بوده است.عده‏اى دیگر نقش نگین آن حضرت را«حسبى الله‏»ذکر کرده‏اند.کفعمى نیز در مصباح گوید:نقش نگین انگشترى آن حضرت‏«الملک لله الواحد القهار»بوده است.البته بعید نیست که آن حضرت داراى چند انگشترى با نقوش متعدد بوده است.

کنیه امام على (ع)

کنیه امام على (ع)

آن حضرت را به دو کنیه ابو الحسن و ابو الحسین نامیده‏اند.امام حسن (ع) در حیات پیامبر پدرش را با کنیه ابو الحسین و امام حسین (ع) او را با کنیه ابو الحسن مى‏خوانده‏اند.پیامبر نیز وى را با هر دوى کنیه‏ها خطاب مى‏کرده است.چون پیامبر وفات یافت على (ع) را به این دو کنیه صدا مى‏کردند.یکى دیگر از کنیه‏هاى على (ع) ،ابو تراب است که آن را پیامبر برگزیده و بر وى اطلاق کرده بود.

در استیعاب نقل شده است:

ادامه مطلب ...

بالا بردن سرعت مودم

برای بالا بردن سرعت مودم خود به مسیر زیر بروید:

Control panel_ phone and  modem option_ modems_ properties_ advanced

و بعد در extra initialization  عبارت w+ms=v34را بنویسید.